حقوقي
درباره وبلاگ


درود به دوستان گرامي بازديد كننده. مستدعي است با ارسال نظرات خود بنده را در جهت هرچه مفيد ساختن وبلاگ ياري نماييد. با سپاس فراوان




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 258
بازدید کل : 24589
تعداد مطالب : 69
تعداد نظرات : 42
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
بهناز صبوري راد

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, :: 10:34 PM :: نويسنده : بهناز صبوري راد

 

 

نتیجه:

 

 

 

كاربرد حسبه به معنی مسئولیتی كه نظارت بازار را بر عهده داشت به اوایل قرن دوم هجری باز می‌گردد. با آغاز حكومت عباسیان در عصر منصور داونیقی و تحول نظام اداری، حسبه در قالب یك سازمان و نهاد بازرسی بر امور بازار پایه‌گذاری شد. محتسب كه سرپرست این نهاد بود، وظیفه داشت تا به كمك رئیس هر صنف (عریف) و افراد زیر فرمان خود از تخلفات قانونی و شرعی جلوگیری كند. با گسترش وظایف حسبه بر امور مذهبی و اخلاقی و وابستگی سنتی حسبه به نهاد قضا، در نظام دیوانی عباسیان، حسبه به طور رسمی به عنوان منصبی دینی و در ردیف منصب قضا جای گرفت.

 

 

 

نهاد حسبه برآمده از نیازهای جامعه شهری و فرهنگ دینی جامعه اسلامی بود. هویت دینی و مذهبی حسبه، ریشه در سنت پیامبر(ص) و جانشینان وی در اداره و نظارت بر نهادهای شهری داشت. از این رو ادعای كسانی كه سازمان حسبه را الگو گرفته از نمونه‌های مشابه در تشكیلات اداری رومیان می‌دانند، حدس و گمانی بیش نیست. و بر فرض اثبات این ادعا، چیزی از هویت دینی آن كاسته نمی‌شود، زیرا در این صورت مسلمانان با هوشمندی توانسته بودند چنین سازمانی را پس از اقتباس، با نیازهای شهری و عقاید دینی خود سازگار كنند.

 

 

 

اولین آثار مكتوب درباره حسبه كه مربوط به اواخر قرن سوم هجری است، هویت مذهبی این نهاد را جلوه‌گر می‌سازد. در نیمه‌ی اول قرن پنجم، ماوردی چارچوب نظری نهاد حسبه و جایگاه آن را در نظام خلافت اسلامی ارائه داد. وی حسبه را امر به معروف و نهی از منكر تعریف كرد كه مورد توجه نویسندگان بعدی قرار گرفت و بسیاری از همان دیدگاه و تعریف پیروی كردند.

 

 

 

برخی از پژوهشگران معاصر كه متأثر از دیدگاه‌ها و تئوری‌های جامعه‌شناسی دین هستند، مذهبی بودن نهاد حسبه را با توجه به كاركردهای تاریخی آن مردود دانسته‌اند و مدعی‌اند كه حسبه منصبی اداری بوده و امر به معروف و نهی از منكر وظیفه‌ی اصلی او نبوده است. بنابراین محتسب نمی‌تواند یك گماشته مذهبی باشد.

 

 

 

نشانه‌هایی در دست است كه از اوایل قرن دوم هجری معمولاً كسانی عهده‌دار منصب حسبه می‌شدند كه شایستگی تصدی منصب قضا را داشتند و در برخی از موارد هر دو سمت را اداره می‌كردند.

 

 

 

 این مسأله پیوند نزدیك حسبه و قضا را از گذشته‌ای دور به اثبات می‌رساند، البته افزون بر شرایط علمی و آگاهی به شریعت، علی‌القاعده شایستگی‌های اخلاقی و مدیریتی نیز مورد توجه قرار می‌گرفت. با این همه محتسبانی هم یافت می‌شدند كه لیاقت چنین سمتی را نداشتند و موجب ضعف و سستی این نهاد می‌شدند. حسبه نیز مانند دیگر مناصب اداری از آسیب‌ها و كاستی‌ها به دور نبود و افرادی نالایق، فرصت‌طلب و سودجو برای تصاحب این منصب به رقابت می‌پرداختند. از این رو عالمان پرهیزكار از پذیرفتن مناصب دینی و اداری و ایجاد رابطه‌ با حكومت پرهیز داشتند.

 

 

 

در كتاب‌های حسبه جایگاه، وظایف و اختیارات محتسب بر پایه دیدگاه فقهی بیان شده و چهره‌ای تقریباً آرمانی و ایده‌آل به نمایش گذاشته شده است. اما بررسی وضعیت سیاسی، اجتماعی، مذهبی، تجاری و بهداشتی شهرهای ایران و عراق و مركز خلافت، پژوهشگر را متقاعد می‌سازد كه نهاد حسبه توفیق چندانی در عمل به وظایف تعریف شده در كتاب‌های راهنمای حسبه نداشته باشد. این ناكامی برخاسته از علل و عوامل گوناگونی بود كه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

 

 

 

هرگاه مفاهیم و ارزش‌های دینی كه از گستره و عمق بسیار برخوردارند، در جامعه نهادینه شوند، به ناچار قالب‌های تنگ و محدود دنیایی را پذیرا می‌شوند. كسانی كه متكفل فهم شریعت و عرضه آن به مردم و حكومت هستند بر اساس بینش و درك خود به تفسیر و توجیه ساز و كارهای اجرایی آن می‌پردازند. از این رو فریضه مهم امر به معروف و نهی از منكر كه در قرآن و روایات جایگاه بس رفیع دارد و از كارآمدی‌های وسیعی در جامعه برخوردار است، چنان محدود می‌شود كه دیگر مسلمانی حق نصیحت امیران و حاكمان را ندارد و امر به معروف و نهی از منكر از یك وظیفه همگانی به یك وظیفه دولتی تبدیل می‌شود. در تعریف جدید كه بر اساس موجه ساختن نهاد خلافت و قدرت صورت گرفته است. محتسب بنابه فرمان حاكم مأموریت پیدا می‌كند كه مردم و رعیت را امر به معروف و نهی از منكر كند و از تخلفات آنان جلوگیری كند، ولی رأس هرم و قدرت از هر نوع بازخواست و امر و نهی شرعی و عرفی مصون است! از همین جاست كه انواع بلاها و فسادها برمی‌خیزد.

 

 

 

زمانی كه محتسب گماشته حكومتی و آن هم از نوع درجه دوم می‌شود، بدیهی است كه نتواند بالادستان و دولتمردان را امر و نهی كند. در چنین نظامی فساد  و ستم به سرعت گستری می‌یابد و افراد خاطی با اتصال به مركز قدرت از تیررس حسبت در امان می‌مانند و كار محتسب منحصر در مبارزه با منكرات جزئی و معلول‌ها می‌شود و در عمل كارآمدی خود را از دست داده و به یك منصب تشریفاتیبرای ترساندن عامه مردم مبدّل می‌شود.

 

عامل دیگر ضعف نهاد حسبه، تأثیرپذیری این نهاد مذهبی از بحران‌های سیاسی و جابه‌جایی قدرت‌ها بود و از آنجا كه اكثریت حكومت‌ها دغدغه‌های دینی نداشتند و نظام دیوانسالاری را در خدمت مطامع شخصی خود می‌گرفتند، پر واضح است كه چه ضربه مهلكی بر اقتدار مناصب درجه دومی چون حسبه وارد می‌شود.

 

 

ضعف دیگر منصب حسبه در وابستگی آن به شخصیت محتسب بود. منصب حسبه، محتسب را نمی‌ساخت، بلكه این محتسب بود كه با اقتدار، دانایی و زیركی خود، حسبت را رونق می‌بخشید و یا با بی‌كفایتی و جهل خود، تشكیلات حسبه را آشفته و نابه‌سامان می‌كرد. همچنین نفوذ فساد، رشوه و بی‌مبالاتی در دستگاه حسبه كه یك منصبی دینی محسوب می‌شد، آثار زیانباری در پی داشت.

 

 

 

سرانجام پس از گذشت تاریخی بس طولانی و پرفراز و نشیب، در دهه ابتدایی سال یكهزار و سیصد شمسی، تیر خلاص بر پیكر نیمه جان او نشست و از صحنه اداری ایران محو گردید.

 

 

 

امروزه پژوهش در امر حسبه منوط به موضوعاتی چند است كه نام و نشان آن را یدك می‌كشد، موضوعاتی فقهی ـ حقوقی كه جای تحلیل و بررسی بیشتری دارد

 

 نويسنده :سيد محمد كيكاووسي

 


 
سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, :: 10:25 PM :: نويسنده : بهناز صبوري راد


 

بررسی منابع حسبه:

 

منابع دست اول كه از حسبه سخن گفته‌اند به طور كلی به چهار دسته تقسیم می‌شوند:

 

الف‌ـ منابعی كه از دیدگاه فقهی و حقوقی به تبیین جایگاه حسبه و نیز شرایط، وظایف و اختیارات محتسب پرداخته‌اند.

ب‌ـ منابعی كه مؤلّفان آنها حسبه را به عنوان یك منصب مذهبی ـ اداری تلقی كرده‌اند و بر پایه مبانی و اندیشه‌های فقهی به تألیف راهنمایی عملی برای محتسبان همت گماشته‌اند.

ج‌ـ فرامین حسبه كه برای انتصاب محتسب نگاشته شده است، آگاهی‌های مفیدی از وظایف حسبه در اختیار محققین قرار می‌دهد.

د‌ـ دیگر منابع كه از تنوع فراوانی برخوردار است، می‌توان در گروه‌های زیر دسته‌بندی كرد

ـ جوامع حدیثی كه در ابواب گوناگون، روایاتی در احكام شرعی كه متناسب با موضوع حسبه است، نقل كرده‌اند مانند كتاب اطعمه و اشربه، كتاب معاملات و تجارت، كتاب لباس و زینت و ... .

 

 

ـ كتب فقهی به ویژه در بخش معاملات و تجارت و نیز باب تعزیر.

 

 

 

ـ انواع كتاب‌های تاریخی شامل تواریخ عمومی مانند تاریخ طبری، ابن اثیر، ابن جوزی، ابن كثیر، ابن خلدون و مقریزی؛ تواریخ محلی مانند تاریخ سیستان، تاریخ طبرستان و....

 

 

 

و اما منابع درجه دوم:

 

 

 

این منابع از این جهت كه منابع دست اول را تحلیل می‌كنند برای پژوهش و امر تحقیق بسیار سودمند هستند. این دسته از منابع خصوصاً در جایی كه منابع و مآخذ اصلی قابل استفاده نباشد، می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. از میان منابع مزبور می‌توان به آثار باسورث در زمینه‌های گوناگون به ویژه غزنویان، آثار فرای و آثار لمبتون در تاریخ میانه ایران و نیز تاریخ ایران (كمبریج) اشاره كرد. همچنین كتاب تاریخ سازمان قضایی در كشورها و....

 

حسبه در لغت

 

 

حسبه از لحاظ لغوي  به معانی متعددی آمده است:

 

 

 

حسبه اسم مصدر و از ریشه «حسب» به معنای شمارش كردن و بر شمردن است و نیز «حَسَبَ» یعنی پیوند به ارزش‌ها، خوبی‌ها و كنش‌ها.

 

 

 

حسبه اسم است از مصدر احتساب به معنای طلب اجر، مزد و نیكی. و احتساب یعنی آغاز كردن كاری با تمام دشواری‌های آن به انگیزه معنوی و گسترش دادن نیكی‌ها در جامعه برای خشنودی خداوند در همین رابطه ابن اثیر در نهایة می‌گوید: «فالإحتساب من الحسب و الحسبة من الإحتساب و الإحتساب فی الأعال الصالحة و عند المكروهات هو البدار إلی طلب الأجر و تحصیله بالتسلیم و الصبر أو باستعمال أنواع البرّ و القیام بها علی الوجه المرسوم فیها طلباً للثواب المرجو منها» یعنی حسبه اسم از احتساب است و احتساب در اعمال صالح و مكروهات عبارت است از سبقت گرفتن در طلب اجر از راه تسلیم، و صبر یا قیام كردن به انواع كارهای خیر برای رسیدن به ثواب.

 

 

 

همچنین راغب در مفردات آورده است: حسبه اسم است از مصدر احتساب مانند عدّه كه اسم اعتداد است. احتساب به انجام كار برای رضای خدا و پاداش نزد او اندوختن است، زیرا كه خداوند هر كار شایسته‌ای را به حساب می‌آورد و پاداش می‌دهد و حسبه اسم آن و به معنی پاداش و مزد است. پس حسبه انجام كاری است كه در پیشگاه خداوند به حساب آید.

 

 

 

حسبه به كسر حاء یعنی نیكویی در تدبیر و اداره امور و خُبره در كار بودن است. لذا فلانی در امر حسبه نیكوست، یعنی خوش تدبیر و شایسته نظر است. در این‌باره این اخوة در معالم القربة می‌نویسد: «الحسبة بكسر الحاء یكون اسماً من الإحتساب به معنی حسن التدبیر و نظر فیه»؛ همچنین علامه شرتونی در كتاب خود می‌آورد: «الحسبة هو حسن التدبیر فی الأمر».

 

 

 

خبرجویی كردن؛ بر این اساس اگر گفته شود از فلانی احتساب كردم، یعنی از آنچه نزد او بود خبر گرفتم

 

ـ حسبه از ماده «حسب» گرفته شده و در اصل به معنای رسیدگی كردن، اشراف، نظر و دقت به قصد آزمایش و امتحان است.

 

 

حسبه از لغت محاسبه به معنی مراقبت و حسابرسی فردی از دیگری باشد و شاید حسیب به معنای محاسبه نیز از این قبیل باشد چنانچه در قرآن كریم آمده: «و كفی بالله حسیباً» (نساء/ آیه 6).

 

 

 

 

 

 

 

جمع‌بندی كلی:

 

 

 به هر حال آنچه گذشت، موارد استعمال و كاربرد این لغت بود كه توسط لغت‌شناسان و صاحب‌نظران ارائه شده،  اما شایع‌ترین معنی همان شمارش و ثواب است، زیرا خداوند هر كار شایسته‌ای را برمی‌شمارد و پاداش می‌دهد. لذا از عبارت كسانی كه حسبه را بدین معنا گرفته‌اند، چنین برمی‌آید كه محتسب فردی است كه نظارت بر امور اجتماع دارد، اجر و پاداش خود را از خداوند درخواست می‌كند و خداوند نیز به او پاداش می‌دهد.

 

 

نهایتاً باید گفت آنچه با موضوع بحث و اصطلاح حسبه تناسب دارد، دو معنای زیر است:

 

 

 

1ـ حسبه و احتساب، شمردن و حساب كردن معنا می‌دهد، «احتساب بالشیء» یعنی آن را شمرد. این واژه به طور محسوسی در متون روایی و دینی بار معنوی یافته و به معنی چیزی را به حساب خداوند باریتعالی قرار دادن، كاری را به نیت قرب الهی انجام دادن و اجر و پاداش آن را از خداوند خواستن، استعمال شده است. از این رو برخی لغت‌شناسان یكی دیگر از معنای آن را ـ چنانكه ملاحظه شد ـ طلب اجر و پاداش ذكر كرده‌اند

 

برای حسبه در اصطلاح نیز تعاریف گوناگونی شده كه می‌توان آنها را به چند دسته تقسیم نمود:

 

 

ـ دسته اول تعاریفی هستند كه حسبه را مرادف امر به معروف و نهی از منكر معرفی كرده‌اند.

 

ـ دسته دوم تعاریفی هستند كه امور حسبی را هر آنچه از زمره دعاوی نباشد، تلقی می‌كنند. لذا در این‌گونه تعاریف آمده: امور حسبی هر امر غیرترافعی است كه طبع آن از مصالح عمومی است.[

ـ دسته سوم مربوط به تعاریفی است كه در آنها امور حسبی، اموری معرفی شده‌اند كه عدم رضای شارع مقدس در اهمال آنها معلوم باشد. امام خمینی(ره) می‌فرماید: «امور حسبیه اموری است كه به یقین می‌توان گفت شارع مقدس راضی به وانهادن آنها به حال نیست و حتماً بایستی مسئولی عهده‌دار تصدی آن باشد.»[

ـ دسته چهارم دیگر تعاریفی هستند كه در مورد معنا و مفهوم اصطلاحی حسبه ارائه شده، گرچه كمتر از تعاریف اخیر مورد استعمال قرار گرفته‌اند

حسبه یك اصطلاح حقوق اداری است كه معنی نخستین آن «محاسبات دولتی» یا «دیوان محاسبات» است و آنگاه به سیمای یك اصطلاح فنی درآمده است.

 

 

حسبه در شرع، عامی است كه هر مشروعی را كه به خاطر خداوند تبارك و تعالی انجام می‌شود، در برمی‌گیرد، مثل اذن و اقامه و ادای شهادت و بسیاری دیگر و به همین خاطر گفته‌اند: قضا بابی از ابواب حسبه است و در عرف به اموری چند اختصاص دارد.

 

 

 

امور حسبه از امور جاری مردم كشور ـ مثل معاملاتی كه زندگی شهری بدون آن شكل نمی‌گیرد از لحاظ جریان آن بر طبق یك قانون و دستورالعمل عادلانه به طوری كه تراضی طرفین معامله را تضمین كند و نیز از تدابیر و اداره امور بندگان به وسیله امر به معروف و نهی از منكر، البته بدان ترتیبی كه خلیفه صلاح می‌داند و به نحوی كه به اختلاف و برتری‌جویی مردم منجر نشود ـ بحث می‌كند.

 

جمع‌بندی كلی: از میان آنچه گذشت، تعریف جامعی راجع‌به امور حسبی ارائه نشد، البته بایستی متذكر شد كه تعریف حسبه نزدیك به تعریف حقوق عمومی است و مبانی حقوق عمومی در اسلام عمدتاً بر مبنای حسبه است. لذا شاید بتوان در تعریف آن چنین گفت: آن نوع امور عمومی كه در جامعه ضروری بوده، متصدی خاص نداشته و شارع هم راضی به وانهادن آنها نیست

 

 

 

 

 

حسبه و امور حسبی از نظر فقهای شیعه

 

 

 

برخی معتقدند اصطلاح حسبه در آثار فقهی شیعه چندان روشن و مشهور نیست، گرچه این دیدگاه، نظر تمامی محققان نبوده، اما شاید بتوان گفت كه این كلام در آثار فقهای متأخر تا قرن هشتم ـ یعنی تا زمان شهید اول(ره) ـ صادق است. این در حالی است كه امر به معروف و نهی از منكر كه می‌تواند از پایه‌ها و مبانی قرآنی و روایی حسبه باشد، در آثار بسیاری از فقها غالباً ضمن بحث باب جهاد مطرح گشته، ولی در هیچ یك از آثار فوق به عنوان یك نهاد یا سازمان حكومتی بدان نگریسته نشده و درباره آن تحقیق به عمل نیامده است.

 

 

 

عمده این مباحث بیان فشرده‌ای از چگونگی این وظیفه برای افراد، مراتب و شرایط وجوب آن است. البته به مناسبت طرح این سؤال كه آیا می‌توان برای انجام این وظیفه به ضرب و جرح هم پرداخت یا خیر، و از اینكه وظیفه اقامه حدود در جامعه به دست كیست، نیز سخن به میان آمده است. همچنین نظر برخی این است كه چنانچه اجرای این وظیفه به ضرف و جرح متوقف باشد، فقط با اذن امام یا سلطان وقت یا امام عادل (با تعابیر مختلفی كه به كار رفته است) جایز است.

 

 

 

اما در عصر معاصر برخی از امور حسبیه به عنوان یك تئوری در وجوب اقامه حكومت یاد نموده و گفته‌اند: «تئوری امور حسبیه یكی از دلایل وجوب اقامه حكومت اسلامی است. زیرا حفظ مرزهای كشور و مبانی مذهب و پاسداری از حریم قوانین الهی و جلوگیری از انحراف جوان‌ها و ردّ شبهات و دفاع در برابر تهاجم فرهنگی، سیاسی و نظامی دشمنان، و خنثی كردن توطئه‌ها و تبلیغات زهرآگین ضد اسلامی كه از واضح‌ترین مصادیق امور حسبیه است، بدون استقرار یك نظام سیاسی مبتنی بر اصول و مبانی و قوانین اسلامی امكان‌پذیر نیست ... از سویی آنها كه تصور می‌كنند فقها قادر بر اداره دولت و كشور اسلامی نیستند، باید بدانند كه اداره امور هر كشوری به صورت جمعی انجام می‌پذیرد و هر مسئولیتی به كارشناسان و افراد شایسته كاردان آن مسئولیت سپرده می‌شود. چنانكه در زمان امیرالمؤمنین(ع) نیز همه كارها مستقیماً توسط آن حضرت انجام نمی‌پذیرفت و تقسیم كار و واگذاری مسئولیت‌ها به قوایی مركب از افراد با تقوا و كاردان سپرده می‌شد. تشكیل هیأت حاكمه صالح، متعارف‌ترین شیوه عقلانی در میان همه ملت‌هاست.»

 

 

در تاریخ شیعه امامیه در سرزمین‌های شرقی نهاد حسبه برای اولین بار در حكومت صفویان شیعی پدیدار شد. با شكل‌‌گیری حكومت مقتدر صفوی حسبه و محتسب با مفهوم حكومتی آن همانند دیگر موضوعات مربوط به فقه سیاسی اسلامی چون جهاد، مالیات، خراج، نماز جمعه و غیره برای فقیهان اهمیت پیدا كرد. بهترین نشانه این توجه، وجود محتسبان و نظام حسبه در این دوره در تشكیلات اداری صفویه و نیز آثار و نوشته‌هایی كه به نوعی از حسبه در آنها یاد شده است. با این همه هرگز كتاب مستقلی در باب حسبه عملی و كاربردی همانند كتاب‌های شیزری و ابن اخوه در این دوره نوشته نشد.

 

 

در این عصر مجموعه‌های بزرگ روایی و فقهی تدوین شد كه گاهی از باب امر به معروف و نهی از منكر با نام حسبه یاد شده است، مثلاً فیض كاشانی در كتاب التحفه السَّنیه، حسبه را بر اموری اطلاق كرده است كه به ترتیب اهمیت چنین است: جهاد، امر به معروف و نهی از منكر، اقامه حدود، افتاء، قضاء، شهادت و غیره.

 

 

 

به نظر می‌رسد كه پس از دوران صفویه نهاد حسبه رو به ضعف نهاد و به تدریج ماهیت دینی خود را از دست داد و وظایف اداری آن به دیگر نهادهای دولتی واگذار شده و بخشی از وظایف شرعی و مذهبی محتسب در اختیار مراجع تقلید و مجتهدان قرار گرفت. و این بار به جای واژه حسبه از امور حسبیه استفاده شد. این واژه كه در آثار فقهی عصر صفویه تا زمان حاضر به كار رفته است، همان‌طور كه گفته شد به امور و وظایفی گفته می‌شود كه شارع مقدس راضی به ترك و اهمال آنها نیست و اگر كسی به انجام آن اقدام نكند، برخلاف رضایت شارع معطل خواهد ماند. اموری مانند تصرفات ضروری در اموال صغار و تعیین قیم برای آنان، حفظ اموال غائبین، گردآوری خمس و زكات و توزیع آنها میان مستحقان و غیره.

 

 

 

حسبه در قلمرو حقوق


 

 وضعیت حقوقی حسبه در عصر حاضر در چهارچوب قانون امور حسبی ـ مصوب دوم تیر ماه یكهزار و سیصد و نوزده شمسی ـ قابل بررسی است. این قانون شامل 6 باب و 378 ماده بوده كه كلیات، مباحث قیومت، امور راجع‌به امین، غائب مفقودالأثر، تركه و مسأله هزینه‌ها را در برمی‌گیرد.

 

 

 

البته محدودیت چهره حقوقی حسبه به ابعاد كنونی بخاطر فقدان نهاد مستقلی همچون گذشته و تشكیل سازمان‌های گوناگون با قواعد و سیاست‌های جدید می‌باشد

 

 

 

نويسنده سيد محمد كيكاووسي