حقوقي
درباره وبلاگ


درود به دوستان گرامي بازديد كننده. مستدعي است با ارسال نظرات خود بنده را در جهت هرچه مفيد ساختن وبلاگ ياري نماييد. با سپاس فراوان




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 89
بازدید کل : 26632
تعداد مطالب : 69
تعداد نظرات : 42
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
بهناز صبوري راد

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:11 AM :: نويسنده : بهناز صبوري راد


ماده 1 : اعمال زير جرم است ومرتكب به مجازاتهاي مقرر در اين قانون محكوم مي شود :
1-
كشت خشخاش و كوكا مطلقا و كشت شاهدانه به منظور توليد مواد مخدر.
2-
وارد كردن ، ارسال ، صادر كردن ، توليد و ساخت انواع مواد مخدر.
3-
نگهداري ، حمل ، خريد ، توزيع ، اخفا ، ترانزيت ، عرضه و فروش موادمخدر.
4-
داير كردن يا اداره كردن مكان براي استعمال مواد مخدر.
5-
استعمال مواد مخدر به هر شكل و طريق ، مگر در مواردي كه قانون مستثنيكرده باشد.
6-
توليد ، ساخت ، خريد فروش نگهداري ، آلات و ادوات و ابزار مربوط به ساختو استعمال مواد مخدر.
7-
فرار دادن يا پناه دادن متهمين ، محكومين مواد مخدر كه تحت تعقيب اند ويا دستگير شده اند.
8-
امحا يا اخفا ادله جرم مجرمان.
10-
قراردادن مواد مخدر يا آلات و ادوات استعمال در محلي به قصد متهم كردنديگري.
تبصره : منظور از مواد مخدر در اين قانون كليه مواردي است كه در تصويبنامهراجع به فهرست مواد مخدر مصوب 1338 و اصلاحات بعدي آن احصا يا توسط وزارتبهداشت ، درمان و آموزش پزشكي به عنوان مخدر شناخته و اعلام مي گردد.


ماده 2 : هر كس مبادرت به كشت خشخاش يا كوكا كند و يا براي توليد مواد مخدربه كشت شاهدانه بپردازد علاوه بر امحا كشت بر حسب ميزان كشت به شرح زيرمجازات خواهد شد :
1-
بار اول 10 تا 100 ميليون ريال جريمه نقدي.
2-
بار دوم 50 تا 500 ميليون جريمه نقدي و سي تا هفتاد ضربه شلاق.
3-
بار سوم 100 تا يك ميليارد ريال جريمه نقدي و يك تا هفتاد ضربه شلاق ودو تا پنج سال حبس.
4-
بار چهارم ، اعدام.
تبصره : هرگاه ثابت كشت خشخاش يا كوكا يا شاهدانه به دستور مالك و يامستاجر ملك و يا قائم مقام قانوني آنها صورت گرفته است شخص دستور دهنده كهسبب بوده است به شرط آن كه اقوي از مباشر باشد به مجازاتهاي مقرر در اينماده محكوم مي شود و مباشر كه مقصدي كشت بوده است به 10 تا 30 ميليون ريالمحكوم مي شود و مباشر كه متصدي كشت بوده است به 10 تا 30 ميليون ريال جريمهنقدي و 15 تا 40 ضربه شلاق محكوم خواهد شد.


ماده 3 : هر كس بذر يا گرز خشخاش يا بذر يا برگ كوكا و يا بذر شاهدانهنگهداري مخفي و يا حمل كند يك ميليون تا 30 ميليون ريال جريمه نقدي و يك تا 70 ضربه شلاق محكوم خواهد شد در مورد شاهدانه قصد توليد مواد مخدر از آنهابايد احراز شود.


ماده 4 : هر كس بنگ ، چرس ، گراس ، ترياك ، شيره ، سوخته و يا تفاله ترياكرا به هر نحوي به كشور وارد و يا به طريقي صادر و ارسال نمايد يا مبادرت بهتوليد ، ساخت توزيع يا فروش كند يا در معرض فروش قرار دهد با رعايت تناسب وبا توجه به مقدار مواد مذكور به مجازاتهاي زير محكوم مي شود :
1-
تا 50 گرم تا 4 ميليون ريال جريمه نقدي و تا 50 ضربه شلاق.
2-
بيش از 50 گرم تا 500 گرم از 4 ميليون تا 50 ميليون ريال جريمه نقدي وبيست تا هفتاد و چهار ضربه شلاق و در صورتيكه دادگاه لازم بداند تا سه سالحبس.
3-
بيش از 500 گرم تا 5 كيلو گرم از 50 ميليون ريال تا دويست ميليون ريالجريمه نقدي و 50 تا 74 ضربه شلاق و سه تا پانزده سال حبس.
4-
بيش از 5 كيلو گرم اعدام و مصادره اموال به استثنا هزينه تامين زندگيمتعارف براي خانواده محكوم.
تبصره : هر گاه محزر شود مرتكبين جرايم موضوع بند 4 اين ماده براي بار اولمرتكب اين جرم شده و موفق به توزيع يا فروش آنها هم نشده و مواد ، 20 كيلويا كمتر باشد دادگاه با جمع شروط مذكور آنها حبس ابد و 74 ضربه شلاق ومصادره اموال به استثنا هزينه تامين زندگي متعارف براي خانواده آنها محكوممينمايد در اوزان بالاي 20 كيلو گرم مرتكبين تحت هر شرايطي اعدام مي شوند.


ماده 5 : هر كس ترياك و ديگر مواد مذكور در ماده 4 خريد نگهداري ، مخفي ياحمل كند با رعايت تناسب و با توجه به مقدار مواد و تبصره ذيل همين ماده بهمجازاتهاي زير محكوم ميشود:
1-
تا 50 گرم تا 3 ميليون ريال جريمه نقدي و 50 ضربه شلاق.
2-
بيش از 50 گرم تا 500 گرم 5 تا 15 ميليون ريال جريمه نقدي و 10 تا 74ضربه شلاق.
3-
بيش از 500 گرم تا 5 كيلو گرم 15 ميليون تا 60 ميليون ريال جريمه نقدي و 40 تا 74 ضربه شلاق و دو تا 5 سال حبس.
4-
بيش از 5 كيلو گرم تا 20 كيلو گرم 60 تا 200 ريال جريمه نقدي و 50 تا 74ضربه شلاق و 5 تا 10 سال حبس و در صورت تكرار براي بار دوم علاوه برمجازاتهاي مذكور به جاي جريمه مصادره اموال به استثنا هزينه تامين زندگيمتعارف براي خانواده محكوم و براي سوم اعدام و مصادره اموال به استثناهزينه تامين زندگي متعارف براي خانواده محكوم.
5-
بيش از 20 كيلوگرم تا 100 كيلو گرم علاوه بر مجازات مقرر در بند 4 بهازاي هر كيلوگرم دو ميليون ريال مجازات جزاي نقدي مرتكب اضافه مي گردد و درصورت تكرار اعدام و مصادره اموال به استثنا هزينه تامين زندگي متعارف برايخانواده محكوم.
6-
بيش از 100 كيلوگرم علاوه بر مجازات جريمه نقدي و شلاق مقرر در بندهاي 4و 5 حبس ابد در صورت تكرار و اعدام و مصادره اموال به استثناي تامين زندگيمتعارف براي خانواده محكوم.
تبصره : مرتكبين جرايم فوق چنانچه به صورت زنجيره اي عمل كرده باشند موادبراي مصرف داخل باشد مشمول مجازاتهاي ماده 4 خواهند بود. و چنانچه از دوشرط موجود نباشد به مجازاتهاي اين ماده محكوم مي گردند.


ماده 6 : مرتكبين جرايم مذكور در هر يك از بندهاي 1 ، 2 و3 دو ماده 4 و 5در صورت تكرار جرم مذكور در همان بند يا هر يك از بندهاي ديگر ، براي باردوم به يك برابر و نيم براي بار سوم به دو برابر و در مرتبه هاي بعدي بهترتيب دو نيم ، سه ، سه و نيم و... برابر مجازات جرم جديد محكوم خواهند شدمجازات شلاق براي بار دوم به بعد حداكثر 74 ضربه است.
چنانچه در نتيجه تكرار جرايم موضوع بندهاي مذكور از ماده 4 ميزان مواد بهبيش از 50 كيلو گرم برسد مرتكب به مجازات اعدام و مصادره اموال محكوم ميشود و چنانچه در نتيجه تكرار جرايم مذكور از دو ماده 4 و 5 يا بندهاي مذكوردر ماده 5 مواد به بيش از 5 كيلو گرم برسد و دو برابر مجازات بند 4 ازماده 5 محكوم خواهد شد

.
ماده 7 : در صورتي كه مرتكب جرايم مذكور در مواد 4 و 5 از كاركنان دولت ياشركتهاي دولتي و سازمانها و شركتهاي وابسته به دولت باشد و مطابق قوانيناستخدامي مشمول انفصال از خدمات دولتي نگردد علاوه بر مجازاتهاي مذكور درمواد قبل براي بار اول به شش ماه انفصال و براي دوم به يك سال انفصال وبراي بار سوم به انفصال دايم از خدمات دولتي محكوم مي شود.


ماده 8 : هر كس هرويين ، مرفين ، كوكائين و ديگر مشتقات شيميايي مرفين وكوكايي را وارد كشور كند يا مبادرت به ساخت ، توليد ، توزيه ، صدور ، ارسال، خريد و فروش نمايد و يا در معرض فروش قرار دهد و يا نگهداري مخفي يا حملكند با رعايت تناسب و با توجه به ميزان مواد به شرح زير مجازات خواهد شد :
1-
تا پنج سانتي گرم از پانصد هزار ريال تا يك ميليون ريال جريمه نقدي و 20تا 70 ضربه شلاق.
2-
بيش 5 سانتي گرم تا يك گرم از دو ميليون تا شش ميليون ريال جريمه نقدي و 30 تا 70 ضربه شلاق.
3-
بيش از يك گرم تا چهار گرم از 8 ميليون تا 20 ميليون ريال جريمه نقدي ودو تا پنج سال حبس و 30 تا 74 ضربه شلاق.
5-
بيش از 15 گرم تا 30 گرم از 40 ميليون تا 60 ميليون ريال جريمه نقدي و 10 تا 15 سال حبس و سي تا هفتاد و چهار ضربه شلاق.
6-
بيش از سي گرم اعدام و مصادره اموال با استثناي هزينه تامين زندگيمتعارف براي خانواده محكوم .
تبصره 1 : هرگاه محرز شود مرتكب جرم موضوع بند 6 اين ماده براي بار اولمرتكب اين جرم شده و موفق به توزيع يا فروش آن هم نشده در صورتيكه ميزانمواد بيش از صد گرم نباشد يا جمع شروط مذكور يا عدم احراز قصد توزيع يافروش در داخل كشور با توجه به كيفيت و مسير حمل ، دادگاه به حبس ابد ومصادره اموال به استثنا هزينه تامين زندگي متعارف براي خانواده محكوم ، حكمخواهد داد.
تبصره 2 : در كليه موارد فوق چنانچه متهم از كاركنان دولت يا شركتهاي دولتيو شركتهاي و يا موسسات وابسته به دولت باشد علاوه بر مجازاتهاي مذكور دراين ماده به انفصال دايم از خدمات دولتي نيز محكوم خواهد شد.


ماده 9 : مجازاتهاي مرتكبين جرايم مذكور در بندهاي 1 تا 5 ماده 8 براي باردوم يك برابر و نيم مجازات مذكور در هر بند و براي بار سوم دو برابر ميزانمقرر در هر بند خواهد بود مجازات شلاق براي بار دوم به بعد حداكثر 74 ضربهشلاق مي باشد.
چنانچه در مرتبه چهارم مجموع مواد مخدر در اثر تكرار به 30 گرم برسد مرتكبدر حكم مفسد في الارض است و به مجازات اعدام محكوم مي شود. حكم اعدام درصورت مصلحت در محل زندگي محكوم و در ملاء عام اجرا خواهد شد. چنانچه مجموعمواد مخدر در مرتبه چهارم در اثر تكرار به سي گرم نرسد مرتكب به 40 تا 60ميليون ريال جريمه نقدي 10 تا 15 سال حبس و 30 تا 74 ضربه شلاق محكوم ميشود.


ماده 10 : حذف شد.


ماده 11 : مجازات اقدام به قاچاق مواد مخدر موضوع اين قانون به طور مسلحانهاعدام است و حكم اعدام در صورت مصلحت در محل زندگي مرتكب در ملاء عام اجراخواهد شد.


ماده 12 : هر كس مواد مخدر را به داخل زندان يا بازداشتگاه يا اردوگاه بازپروري و نگهداري معتادان وارد نمايد ، حسب مورد به اشد مجازاتهاي مذكور درمواد 4 تا 9 محكوم مي گردد و در صورتي كه مرتكب از ماموران دولت باشد بهانفصال دائم از مشاغل دولتي نيز محكوم ميشود. هرگاه در اثر سهل انگاري ومسامحه ماموران ، مواد مخدر به داخل اين مراكز وارد شود ماموران خاطي بهتناسب ، به مجازات :
الف ـ تنزل درجه ب ـ انفصال موقت ج ـ انفصال دائم محكوم ميشوند.


ماده 13 : هرگاه كسي واحد صنعتي ، تجاري ، خدماتي و يا محل مسكوني خود رابراي انبار كردن ، توليد و يا توزيع مواد مخدر معد سازد و يا مورد استفادهقرار دهد و يا بدين منظور آنها را در اختيار ديگري بگذارد و نيز هرگاهنماينده مالك با اطلاع يا اجازه وي مرتكب اين امور شود موافقت اصولي وپروانه بهره برداري واحد صنعتي يا جواز كسب واحد تجاري و خدماتي مربوط لغو وواحد يا واحدهاي مذكور در اين ماده به نفع دولت ضبط ميگردد.


ماده 14 : هر كس به منظور استعمال مواد مخدر مكاني را داير و يا اداره كندبه 5 تا 10 ميليون ريالجريمه نقدي و 20 تا 74 ضربه شلاق و يك تا دو سال حبسو انفصال دايم از خدمات دولتي محكوم ميشود مجازات تكرار اين جرم ، 2 تا 4برابر مجازات بار اول خواهد بود.
تبصره : در صورتي كه مكان مذكور در اين ماده واحد توليدي يا تجاري و ياخدماتي باشد علاوه بر مجازات مقرر در اين ماده موافقت اصولي و پروانه بهرهبرداري واحد توليدي و نيز پروانه كسب واحد تجاري و خدماتي مربوط به مدت يكسال از اعتبار مي افتد و در صورت تكرار جرم ، واحد مذكور به نفع دولت ضبطمي شود.
ماده 15 : اعتياد جرم است ولي به كليه معتادان اجازه داده مي شود به مراكزكه از طرف وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكي مشخص ميگردد مراجعه و نسبتبه درمان و باز پروري خود اقدام نمانيد.
تبصره 1 : معتادان مذكور در طول مدت درمان باز پروري از تعقيب كيفري جرماعتياد معاف مي باشند.
تبصره 2 : هزينه هاي تشخيص ، درمان و دارو و باز پروري توسط شخص معتادبراساس تعرفه هاي مصوب به واحدهاي ذيربط پرداخت ميشود و هزينه هاي مربوط بهمعتادان بي بضاعت هر ساله توسط دولت تامين خواهد شد.
تبصره 3 : دولت مكلف است براي احيا و ايجاد اردوگاههاي بازپروري معتادين بهمواد مخدر اقدام لازم را بعمل آورد.


ماده 16 : معتادان به مواد مخدر مذكور در دو ماده 4 و 8 به يك ميليون تاپنج ميليون ريال جزاي نقدي و تا 30 ضربه شلاق محكوم در صورت تكرار براي هرمرتبه هر بار تا 74 ضربه شلاق محكوم خواهند شد در صورتيكه مرتكب از كاركناندولت با موسسات و با ارگانهاي دولتي يا وابسته به دولت باشد علاوه برمجازات جريمه نقدي و شلاق به انفصال دايم از خدمات دولتي محكوم ميشود وليچنانچه ثابت شد كه محكوم ترك اعتياد كرده است مجددا ميتواند مراحل استخدامرا طي كرده و مشغول خدمت در دستگاههاي دولتي شود.


ماده 17 : حذف شد.
ماده 18 : حذف شد.


ماده 19 : افراد غير معتادي كه مواد مخدر استعمال نمايند بر حسب نوع موادبه شرح ذيل مجازات

مي شوند :
1-
استعمال مواد مذكور در ماده 4 به 20 تا 74 ضربه شلاق و يك تا پنج ميليونريال جزاي نقدي.
2-
استعمال مواد مذكور در ماده 8 به 50 تا 74 ضربه شلاق و دو ميليون تا دهميليون ريال جزاي نقدي.


ماده 20 : هر كس آلات و ادوات مخصوص توليد يا استعمال مواد مخدر را واردكند ، بسازد ، خريد يا فروش كند ، علاوه بر ضبط آنها يك ميليون تا پنجميليون ريال جزاي نقدي و ده تا پنجاه ضربه شلاق محكوم ميشود مرتكبيننگهداري ، اخفا يا حمل آلات و ادوات استعمال مواد مخدر ، علاوه بر ضبط آنهابه ازا هر عدد 100 تا 500 هزار ريال جريمه نقدي يا 5 تا 20 ضربه شلاقمحكوم مي شود عتايق از شمول اين ماده مستثني مي باشند.


ماده 21 : هر كس متهم موضوع اين قانون را كه تحت تعقيب يا در حين دستگيرياست عالما و عامدا پناه يا فرار دهد و يا در پناه دادن يا فرار دادن اوهمكاري كند در هر مورد به يك پنجم تا يك دوم مجازات جرمي كه متهم به آنافراد يا پناه داده است محكوم مي شود. در مورد حبس ابد و اعدام مرتكب بهترتيب به چهار تا ده سال حبس و 10 تا 15 سال حبس و از سي تا هفتاد و چهارضربه شلاق محكوم مي شود.
تبصره 1 : مجازات اقرباي درجه يك متهم در هر حال بيش از يك دهم مجازات متهماصلي نخواهد بود.
تبصره 2 : در صورتي كه مرتكب از ماموران انتظامي و يا ماموران زندان و يااز ماموران قضايي باشد علاوه بر مجازات مذكور از خدمات دولتي نيز منفصلميشود.


ماده 22 : هر كس متهم موضوع اين قانون را پس از دستگيري و نيز محكوم موضوعاين قانون را پناه يا فرار دهد و يا فرار آنها همكاري و مشاركت نمايد ، بهنصف مجازات متهم يا مجرم اصلي محكوم خواهد شد در مورد حبس ابد و اعداممرتكب به ترتيب به 10 سال و 20 سال حبس و از 30 تا 74 ضربه شلاق محكومميشود.
تبصره 1 : در صورتي كه مرتكب از ماموران قضايي باشد به مجازات متهم يا مجرماصلي و نيز انفصال از خدمات دولتي محكوم ميشود به استثناي مورد اعدام كهمجازات مامور ، 25 سال حبس و انفصال دايم از خدمات دولتي خواهد بود.
تبصره 2 : در موارد مشمول دو ماده 21 و 22 در صورتيكه متهم اصلي پس ازدستگيري تبرئه شود اجراي احكام بلافاصله نسبت به ترخيص او اقدام و همچنينچنانچه متهم اصلي به جرم تخفيف محكوم گردد در هر صورت محكوميت پناه دهندهوفق ماده 32 اين قانون قابل تجديد نظر ميباشد.


ماده 23 : هر كس عالما و عامدا به امحا يا اخفا ادله جرم مواد مخدر اقدامكند يك پنجم تا نصف مجازات متهم اصلي محكوم ميشود در مورد حبس ابد مرتكب بهچهار تا ده سال و در مورد اعدام به 8 تا 20 سال حبس محكوم ميشود.


ماده 24 : هر يك از اعضاي شوراي اسلامي روستا موظف است به محض آگاهي از كشتخشخاش يا كوكا يا شاهدانه در حوزه روستا مراتب را كتبا به دهدار ونزديكترين پاسگاه يا حوزه انتظامي اطلاع دهد فرماندهان پاسگاهها و حوزه هايانتظامي موظفند فورا و همزمان با گزارش موضوع به فرمانده بالاترين خود ،به اتفاق دهدار يا بخشدار و نماينده شوراي اسلامي روستا در محل كشت حاضرشوند و آن را امحا و صورتجلسه امر را تهيه كنند و همراه متهم يا متهمين بهمراجع ذيصلاح قضايي تحويل نمايند.
تبصره : در صورتي كه خشخاش يا كوكا يا شاهدانه در حوزه هاي شهري كشت ياروييده شده باشد مامورين (نيروي انتظامي ، شهرداري ، نيروي مقاومت بسيجمنطقه) حسب مورد موظفند به محض آگاهي مراتب نزديكترين پاسگاه انتظامي و ياپايگاه نيروي مقاومت بسيج منطقه اطلاع دهند و مسوولان مربوطه به اتفاقنماينده مرجع قضايي ذيصلاح وفق مقررات اين ماده اقدام نمايند.


ماده 25 : اشخاص مذكور در ماده 24 و تبصره آن در صورتي كه بدون عذر موجه ازانجام وظيفه خودداري يا كوتاهي كنند بار اول به شش ماه تا يك سال محروميتاز مشاغل دولتي و با دوم به انفصال دايم از خدمات دولتي محكوم مي شوند. اعضاي شوراي اسلامي نيز بار اول به شش ماه تا يك سال و بار دوم براي هميشهاز عضويت شوراهاي اسلامي محروم ميشوند.


ماده 26 : هر كس به قصد متهم كردن ديگري ، مواد مخدر و يا آلات و ادواتاستعمال آن را در محلي قرار دهد به حداكثر مجازات همان جرم محكوم خواهد شد.


ماده 27 : هرگاه شخصي ديگري را به منظور تعقيب در مراجع ذيصلاح ، تعمدا وبه خلاف واقع متهم به يكي از جرايم موضوع اين قانون نمايد به 20 تا 74 ضربهشلاق محكوم خواهد شد.


ماده 28 : كليه اموالي كه از راه قاچاق مواد مخدر تحصيل شده و نيز اموالمتهمان فراري موضوع اين قانون در صورت وجود ادله كافي براي مصادره ، به نفعدولت ضبط و مشمول اصل 53 اساسي در خصوص اموال دولتي نمي باشد.
تبصره : وسايل نقليه اي كه در درگيري مسلحانه از قاچاقچيان مواد مخدر بدستمي آيد دادگاه آن را به نفع سازمان عمل كننده ضبط مي كند.


ماده 29 : دستگاه هاي ذيربط مكلفند جريمه ها و ديگر وجوه حاصل از اجراي اينقانون را بحساب درآمد عمومي واريز نمايند. به منظور تامين اهداف طرح مليمبارزه با مواد مخدر، دولت اعتبار مورد نياز برا ياجراي برنامه هاي مصوبستاد مبارزه با مواد مخدر را تحت همين عنوان ، سالانه در لايحه بودجه كلكشور منظور مي نمايد.
تبصره : اعتبارات مصوب هر يك از دستگاههاي موضوع اين ماده ، پس از تنظيمبشرح طرحها و فعاليتهاي اجرائي و تصويب ستاد،توسط سازمان مديريت و برنامهريزي كشور اختصاص و مبادله موافقت نامه صورت خواهد پذيرفت.


ماده 30 : وسايط نقليه اي كه حامل مواد مخدر شناخته مي شوند به نفع دولتضبط و با تصويب ستاد مبارزه با مواد مخدر در اختيار سازمان كاشف قرار ميگيرد.چنانچه حمل مواد مخدر بدون اذن و اطلاع مالك وسيله نقليه صورت گرفتهباشد وسيله نقليه به مالك آن مسترد ميشود.
تبصره : كليه افرادي كه به هر نحو اقدام به ساخت ، تعبيه يا جا سازي جهتعمل مواد مخدر در وسايل نقليه مي نمايند در صورت وقوع جرم به عنوان معاوندر جرم ارتكابي و در غير آن از سه ماه تا شش ماه حبس مورد از ده ميليونريال تا پنجاه ميليون ريال جريمه نقدي محكوم مي شوند.


ماده 31 : محكوماني كه قادر به پرداخت تمام يا بخشي از جريمه نقدي مورد حكمنباشند بايد به ازاي روزي 10 هزار ريال در زندانهاي نيمه باز و باز يامركز اشتغال و حرفه آموزي اقامت نمايند در صورتي كه طرز كار و رفتارمحكومان در مدت اقامت مذكور شايسته باشد به تقاضا و تشخيص مسوولان ادارهمراكز و موافقت اجراي احكام ، مبلغ فوق به ازاي 20 تا 50 هزار ريال محاسبهميشوند.
تبصره 1 : تقسيط جزاي نقدي مورد حكم پس از اجراي مدت حبس توسط اجراي احكام ،منوط است به اخذ وثيقه اي معادل آن و تضمين معتبر از طرف تشخيص ثالث كهمدت آن بيش از سه سال نباشد.
تبصره 2 : طول مدت حبس بدل از جزاي نقدي بهر حال بيشتر از ده سال نخواهدبود.


ماده 32 : احكام اعدامي كه به موجب اين قانون صادر ميشود پس از تاييد رييسديوانعالي كشور و يا دادستان كل كشور قطعي و لازم الاجرا است در ساير مواردچنانچه حكم به نظر رييس ديوانعالي كشور و يا دادستان كل كشور در مظان آنباشد كه بر خلاف شرع يا قانون است و يا اينكه قاضي صادر كننده حكم صالحنيست رييس ديوان عالي كشور و يا دادستان كل كشور حق تجديد نظر و نقض حكم رادارند لكن وجود اين حق مانع قطعيت و لازم الاجرا بودن حكم نيست.


ماده 33 : به منظور پيشگيري از اعتياد و مبارزه با قاچاق مواد مخدر از هرقبيل اعم از توليد ، توزيع ، خريد ، فروش و استعمال آنها و نيز موارد ديگريكه در اين قانون ذكر شده است ستادي به رياست رييس جمهور تشكيل و كليهعمليات اجرائي و قضايي و برنامه هاي پيشگيري و آموزش عمومي و تبليغ عليهمواد مخدر در اين ستاد متمركز خواهد بود اعضاي ستاد بشرح زير ميباشند :
1-
رييس جمهور.
2-
دادستان كل كشور.
3-
وزير كشور.
4-
وزير اطلاعات.
5-
وزير بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي.
6-
وزير آموزش و پرورش.
7-
رييس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران.
8-
فرمانده نيروي انتظامي.
9-
سرپرست دادگاه انقلاب اسلامي تهران.
10-
سرپرست سازمان زندانها و اقدامات تاميني و تربيتي.
11-
فرمانده نيروي مقاومت بسيج.
12-
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي.
تبصره 1 : رييس جمهور ميتواند براي اداره جلسات ستاد مبارزه با مواد مخدريك نفر به نماينده از جانب خود تعيين نمايد.
تبصره 2 : براي پيشگيري از ارتكاب جرايم مواد مخدر ، دولت موظف است هر سالبودجه اي براي اين امر اختصاص و به دستگاههاي ذيربط موضوع همين ماده ابلاغنمايد.


ماده 34 : به ستاد مبارزه با مواد مخدر اجازه داده ميشود كه براساس ضرورتبه تهيه و تدوين آئين نامه هاي اجرائي مورد نياز اقدام نمايد.


ماده 35 : حذف شد.


ماده 36 : در كليه مواردي كه در اين قانون مرتكبين علاوه بر مجازاتهايمقرره به مصادره كليه اموال به استثناي هزينه تامين متعارف براي خانوادهمحكوم ميشوند دادگاه مكلف است مشخصات دقيق اموال مصادره شده را به انضمامريز اموالي كه حسب نظر كارشناس يا خبره مستثنيات محسوب شده دقيقا در حكم يادر حكم اصلاحي قيد نمايد. تخلف از مقررات مذكور موجب تعقيب انتظامي ومحكوميت از درجه 4 به بالا ميباشد.
تبصره : محاكم موظفند ، رونوشت كليه احكام صادر شده را پس از قطعيت به ستادمبارزه با مواد مخدر ارسال دارند.


ماده 37 : طول مدت بازداشت موقت بهر حال بيش از 4 ماه نخواهد بود چنانچه درمدت مذكور پرونده اتهامي منتهي به صدور حكم نشده باشد مرجع صادر كنندهقرار مكلف به فك و تخفيف قرار تامين فوق ميباشد مگر آنكه در جهات قانوني ياعلل موجهي براي ارتقا قرار وجود داشته باشد كه در اين صورت با ذكر علل وجهات مزبور قرار ابقا ميشود.

<

 
سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:, :: 12:58 AM :: نويسنده : بهناز صبوري راد

انواع ورشكستگي
ورشكستگي را مي توان به عادي به تقصير و به تقلب تقسيم نمود.
الف - ورشكستگي عادي
برابر مواد ٤١٢ و ٤١٣ ق.ت. كسي ورشكسته عادي محسوب مي شود كه تاجر يا شركت تجارتي بوده و از پرداخت وجوهي كه برعهده دارد متوقف گردد و ظرف ٣ روز از تاريخ وقفه كه در اداي قروض ياساير تعهدات نقدي او حاصل شده باشد توقف خود را به دفتر دادگاه عمومي محل اقامت خوداظهار خود اظهار نموده و صورت حساب دارائي و كليه دفاتر تجارتي خود را به دفتر دادگاه مزبور تسليم نمايد. صورت حساب دارائي و كليه دفاتر تجارتي خود را به دفتر دادگاه مزبور تسليم نمايد . صورت حساب موصوف بايد مورخ بوده و به امضا تاجر رسيده و تعداد و تقويم كليه اموال منقول و غير منقول تاجر متوقف بطور مشروح صورت كليه قروض و مطالبات و نيز صورت نفع و ضرر و صورت مخارج شخصي در آن مندرج گردد.
بنابراين اگر تاجر يا شركت تجارتي بدهكار ظرف مهلت مقرر توقف از تاديه ديون خود را به دادگاه صلاحيتدار به انضمام مدارك موردنظر اعلام كرد ورشكستگي عادي محسوب مي شود.
ب - ورشكستگي به تقصير
الف - موارد چهارگانه الزامي صدور حكم ورشستگي به تقصير )ماده ٥٤١ ق.ت(.
١- مخارج شخصي يامخارج افراد تحت تكفل تاجر در ايام عادي به نسبت عايدي او فوق العاده شود.
٢- تاجر مبالغ زيادي از سرمايه خود را صرف معاملاتي كند كه در عرف تجارتي موهوم بوده و يا سودآوري معاملات مذكور منوط به اتفاق محض باشد.
٣- تاجر به منظور به تاخير انداختن ورشكستگي خود خريدي گرانتر يا فروشي ارازانتر از قيمت روز كند و براي بدست آوردن وجه نقد به روش دور از صرفه متوسل شود مثل استقراض يا صدور برات سازشي وغيره.
٤- تاجر پس از تاريخ توقف از اداي ديون و قروضي كه بر عهده دارد يكي از طلبكاران خود را بر سايرين ترجيح داده و طلب او را بپردازد.
دوم - موارد سه گانه اختياري صدور حكم ورشستگي به تقصير)ماده ٥٤٢ ق.ت(.
١- تاجر به حساب ديگري و بدون آنكه عوضي دريافت نمايد تعهداتي كرده باشد كه نظر به وضعيت مالي او انجام تعهدات مزبور فوق العاده باشد.
٢- عمليات تجارتي او متوقف شده و مطابق ماده ٤١٣ قانون تجارت رفتار نكرده باشد.
٣- تاجر دفاتر نداشته يا دفاتر او ناقص يا بي ترتيب بوده يا در صورت دارائي وضعيت واقعي خود را اعم از قروض و مطالبات بطور صريح معين نكند مشروط بر آنكه مورد اخير الذكر تقلبي نكرده باشد.
سوم - تعقيب جزائي و مجازات تاجر ورشكسته به تقصير
تعقيب تاجر ورشكسته به تقصير بنا به تقاضاي هر يك از طلبكاران يا دادستان و يا مدير تصفيه پس از تصويب اكثريت بستانكاران به عمل مي آيد (مواد ٥٤٤ و ٥٤٧ ق.ت.) اگر تعقيب تاجر ورشكسته به تقصير از طرف دادستان به عمل آمده باشد هزينه دادرسي آن به هيچ وجه به عهده هيئت طلبكاران نمي باشد. اگر مدير تصفيه ورشكسته به تقصير را به نام بستانكاران تعقيب نمايد در صورت برائت ورشكسته موصوف هزينه تعقيب به عهده بستانكاران مي باشد و چنانچه تعقيب از طرف يكي از طلبكاران به عمل آمده باشد و ورشكسته برائت حاصل نمايد هزينه دادرسي به عهده طلبكار است اما د رصورت محكوميت ورشكسته مزبور هزينه دادرسي به عهده دولت خواهد بود.
مجازات تاجر ورشكسته به تقصير از ٦ ماه تا ٢ سال حبس مي باشد (ماده ٦٧١ قانون مجازات اسلامي (تعزيرات((.
ج - ورشكستگي به تقلب
مطابق ماده ٥٤٩ ق.ت. اگر تاجر دفاتر تجارتي خود را از روي عمد و سونيت مفقود نمايد يا قسمتي از دارائي خود را مخفي كند و يا به طريق مواضعه و معاملات صوري آن را از بين ببرد و بالاخره اگر به وسيله اسنادن يا به وسيله صورت دارائي و قروض به طور تقلب به ميزاني كه در واقع مديون نمي باشد خود را مديون قلمداد نمايد ورشكسته به تقلب محسوب مي شود.
تعقيب جزائي و مجازات تاجر ورشكسته به تقلب
تعقيب جزائي تاجر ورشكسته به تقلب همانند تعقب جزائي ورشكسته به تقصير مي باشد و مجازات كساني كه به عنوان ورشكسته به تقلب محكوم مي شوند از ١ تا ٥ سال حبس مي باشد (ماده ٦٧٠ قانون مجازات اسلامي (تعزيرات((.
اعلام ورشكستگي
برابر ماده ٤١٥ ق.ت. ورشكستگي تاجر به حكم محكمه بدايت بر حسب اظهار خود تاجر به موجب تقاضاي يك يا چند نفر از طلبكاران و برحسب تقاضاي مدعي العموم اعلام مي شود.
الف - بر حسب اظهار خود تاجر
هر تاجر بدهكار مكلف است دادخواست توقف خود را ظرف سه روز از تايخ وقفه در پرداخت ديون به انضمام صورت حساب دارائي و كليه دفاتر تجارتي مربوط به دفتر دادگاه حقوقي يك محل اقامت خود تسليم نمايد.
صورتحساب مذكور بايد مورخ باشد و به امضا تاجر نيز رسيده و تعداد و تقويم كليه اموال منقول و غير منقول تاجر متوقف به طور مشروح صورت قروض و مطالبات صورت نفع و ضر و صورت مخارج شخصي هم ذكر شده باشد.
تاجري كه به محض حصول توقف از پرداخت ديون نقدي خود در ظرف مدت ٣ روز با در نظر گرفتن ماده ٤١٣ ق.ت. اعلام توقف ننمايد دادگاه مي تواند برابر بند ٢ از ماده ٥٤٢ و ٥٤٣ ق.ت. چنين تاجري را ورشكسته به تقصير اعلام نمايد.
ب - به موجب تقاضاي يك يا چند نفر از طلبكاران
مطابق بند ب از ماده ٤١٥ ق.ت هر كسي كه از تاجر مطالباتي دارد مي تواند در صورت وقفه در تاديه مطالبات مزبور از طرف تاجر يا شركت تجارتي دادخواست ورشكستگي عليه هر يك از آنها تهيه و به دادگاه تقديم نمايد. چنين حقي فقط براي حفظ حقوق او بوده است. زيرا بعضي از تجار بر اثر سهل انگاري و يا تعمدا حاضر نمي شوند بطور آشكار وضع اسف بار مالي خود را به دادگاه اعلام نمايند و چه بسا باقيمانده اموال را نيز به طرق مختلف به ديگران منتقل مي سازند لذا اقدام قانوني طلبكار براي رفع چنين مشكلاتي و جلوگيري از سو استفاده و حيف و ميل شدن مابقي اموال تاجر متوقف ضروري مي باشد.
ج - به موجب تقاضاي دادستان
دادستان به نمايندگي از طرف جامعه حق دارد صدرو حكم ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي متوقف را از دادگاه مربوطه تقاضا نمايد. زيرا ورشكستگي با اقتصاد كشور ارتباط مستقيم دارد اشخاص ثالث مي توانند در مواردي كه تاجر يا شركت تجارتي مرتكب جرائمي راجع به ورشكستگي به تقصير يا تقلب شده باشد مراتب را به دادستاني محل وقوع جرم اطلاع دهند. زيرا ورشكستگي ممكن است موجبات تزلزل اعتبار مالي ديگران را نيز فراهم سازد.
شرايط آغاز رسيدگي
بدهكار بايد تاجر يا شركت تجارتي بوده و از تاديه ديون خود متوقف باشد.
الف - خصوصيات بدهكار
اول - تاجر يا شركت تجارتي
ماده ٤١٢ ق.ت. مقرر مي دارد: ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي در نتيجه توقف از تاديه وجوهي كه برعهده اوست حاصل مي شود.
برابر ماده مذكور در صورتي كه هر تاجر يا شركت تجارتي نتواند ديون خود را درموعد مقرر پرداخت نمايد ورشكسته محسوب مي شود و قانونگذار ورشكستگي را به غير تاجر و حتي شركت غير تجارتي توسعه نداده است.
در پاسخ به اين پرسش كه آيا مي توان عليه كسبه جز يا پيشه وراني كه از اداي ديون خود متوقف شده اند دادخواست توقف داد بايد گفت قانون كسبه جز را از شمول ورشكستگي معاف نموده و درباره آنان اعمال مقررات راجع به اعسار و تجويز نموده است ولي به نظر مي رسد اگر شخص حقيقي غير تاجر اعم از كسبه جز يا پيشه ور بطور معمولي عمل تجارتي انجام و فقط زندگي خود و خانواده اش را به وسيله آن تامين كند در اين صورت تاجر محسوب نمي شود. اما در صورتي كه از حاصل كار ديگران يا انجام معامله سود ببرند عليه چنين اشخاص تحت شرايطي كه د رمورد اصلاح ماده ٤١٢ ق.ت. پيشنهاد گرديده مي توان دادخواست ورشكستگي تسليم نمود. هر چند كه نام آنان در دفتر تجارتي ثبت نشده باشد.
در مورد شركتهاي تجارتي قانونگذار كليه معاملات شركتهاي تجارتي را به تبع شركت تجارتي مي داند ولي شركا و مديران شركتهاي مزبور را اصولا تاجر محسوب نمي كند (بند ٤ ماده ٣ ق.ت) اصل توسعه دادن ورشكستگي به اموال شخصي بعضي از مديران در قانون تجارت ايران پيش بيني نشده است. بنابراين لازم است گفته شود كه اگر شركت ورشكسته شود يا پس از انحلال معلوم شود كه دارائي شركت براي تاديه ديون آن كافي نيست دادگاه صلاحيتدار مي تواند به تقاضاي هر ذينفع هر يك از مديران يا مدير عامل را منفردا يا متضامنا به تاديه آن قسمت از ديوني كه پرداخت آن از دارائي شركت ممكن نيست محكوم نمايد.
دوم - تاجر متوفي
قسمت دوم ماده ٤١٢ ق.ت. مي گويد : (حكم ورشكستگي تاجري را كه حين الفوت شركت ممكن نيست محكوم نمايد.
دوم - تاجر متوفي
قسمت دوم ماده ٤١٢ ق.ت. مي گويد(حكم ورشكستگي تاجري را كه حين الفوت در حال توقف بوده تا يك سال بعد ازمرگ او نيز مي توان صادر نمود همين حكم را ميتوان درمورد تاجر متواري نيز جاري ساخت.
ب - توقف از اداي ديون
قانون تجارت ايران توقف از اداي ديون را تعريف ننموده و ظاهرا عدم توانائي پرداخت غير اداري دين است. زيرا عدم توانائي پرداخت هنگامي تحقق پيدا مي كند كه دارائي منفي بدهكار از دارائي مثبت او بيشتر باشد وعدم تعادل دو دارائي دقيقا پس از تصفيه اموال مشخص مي گردد.
از طرف ديگر توقف از اداي ديون نيز داراي مفهومي بسيار خشن مي باشد زيرا ظاهرا با ملاحظه كلمات مذكور در بدو امر چنين تصور مي شود كه بدهكار با اينكه توانائي پرداخت ديون خود را در انقضا مهلت داشته ولي از پرداخت آنها خوداري نموده است.
با اين تعبير علي الاوصول بايد عدم پرداخت دين واحد براي تحقق تقف كافي باشد.اگر بازههم توقف از اداي ديون را نشانگر ضعف بنيه مالي تاجر بدانيم ممكن است تاجري كه مشكل مالي دارد سعي كند براي مدت كوتاهي به ظاهر خود را داراي اعتبار جلوه بدهد . به عبارت ديگر تاجر مزبور با اخذ ام موقتا ديون تجاري خود را پرداخت كند تولي از اداي ماليات و حقوق تامين اجتماعي خودداري نمايد.
بدين ترتيب توقف از پرداخت شرط رضايت بخش و كافي براي ورشكستگي تاجر نخواهد بود.
دادگاههاي ايران از تفسير مضيق و محدود ماده ٤١٢ ق.ت. خودداري نموده اند و پيشنهاد مي شود كه قسمت اول ماده ٤١٢ ق.ت. به شرح زير اصلاح گردد: ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي ه رخص حقوقي حقوق خصوصي حتي غير تاجر يا هر شخص حقيقي غير تاجر كه موضوع فعاليت آنان اقتصادي و يا سودآور باشد در نتيچه عدم توانائي از تاديه ديوني كه بر عهده دارد حاصل مي گردد.
رسيدگي به دعوي و صدور حكم
در حكومت قانون سابق دادگاههاي حقوقي يك صلاحيت رسيدگي به دادخواست ورشكستگي را بطور اختصاصي طبق قانون آئين دادرسي مدني داشتند.
طبق ماده ٦٤ قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب (در امور مدني) مصوب ٢١/١/٧٩ همين كه خواهان دادخواست خود را با ضمائم مربوط به دفتر دادگاه تقديم نمود مدير دفتر مكلف است در صورتي كه دادخواست كامل باشد بلافاصله و الا پس رفع نقص يك نسخه از دادخواست و پيوستها را با تعيين روز و ساعت جلسه دادرسي براي خوانده ارسال نمايدو روز جلسه دادگاه بايد به نحوي تعيين شود كه فاصله بين ابلاغ دادخواست و روز جلسه كمتر از ٥ روز نباشد . ضمنا در مواردي كه نشاني طرفين دعوا يا يكي از آنها در خارج از كشور باشد فاصله بين ابلاغ و قت و روز جلسه كمتر از دو ماه نخواهد بود.
آنچه مسلم است ادعاي خواهان بايد مستند به دليل باشد. در غير اين صورت ولو اينكه خوانده هم سكوت كرده باشد خواهان محكوم به بي حقي خواهد بود زيرا برابر ماده ١٩٤ قانون آيين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب (در امور مدني) مصوب ٧٩/١/٢١ دليل عبارت از امري است كه اصحاب دعوي براي اثبات يا دفاع از دعوي به آن استناد مي نمايند.
قانون تجارت ايران دادگاه رسيدگي كنند به دعواي ورشكستگي را مكلف كرده كه پس از احراز تاجر بودن فرد و علم به توقف از اداي وجوهي كه بر عهده اوست حكم ورشكستگي تاجر را صادر نمايد بديهي است در اين مورد بايد به دلائل اقامه شده توجه نمايد.
قبل از صدور حكم ورشكستگي دادگاه بايد راسا يا توسط قاضي ديگر و يا مدير تصفيه و بالاخره توسط مدير دفتر اطلاعات كافي از وضع تاجر (اعم از حقيقي يا حقوقي)كسب نمايد تا معلوم شود كه آيا شخص مزبور قادر به ادامه فعاليت تجارتي مي باشد يا خير؟ چون هدف حقوق تجارت كمك به بازسازي واحدهاي توليد صنعتي تجارتي يا خدماتي است لذا بايد تحقيقات لازم در اين مورد به عمل آيد.
مسئله ديگري ك قبل از صدور حكم ورشكستگي بايد در نظر گرفته شود اين است كه قاضي رسيدگي كنند به دعوي ورشكستگي مخير است قبل از صدور حكم توقف در صورتي كه اميدي به ادامه كار تاجر داشته باشد هيئت بستانكاران را براي مشاوره در انعقاد قرارداد ارفاقي دعوت نمايد حال اگر تاجر بدهكار در مهلتهاي تعيين شده نتوانست ديون خود را پرداخت كند دراين صورت دادگاه مي تواند حكم ورشكستگي و تصفيه اموال تاجر مزبور را صادر نمايد.
دادگاه رسيدگي كننده به دعواي ورشكستگي مي تواند به وسيله مدير تصفيه و با نظارت خود و طلبكاران بدون اينكه حكم توقف صادر كند قسمتي از اموال تاجر متوقف را فروخته بين طلبكاران تقسيم نمايد و چنين اقدامي در صورت رضايت طلبكاران امكانپذير خواهد بود.
قاضي پرونده ورشكستگي بايد مجاز باشد تاجر بدهكار را كه پس از دعوي حاضر نشده است جلب و حتي زنداني نموده و نيز اقدامات تاميني لازم نسبت به اموال نامبرده از قبيل منع انتقال اموال و پرداخت ديون به عمل آورد. بديهي است پس از رد تقاضاي ورشكستگي كليه ممنوعيت هاي مورد بحث ملغي الاثر خواهد بود.
محتوي حكم به موجب قانون تجارت
حكم ورشكستگي حكم اعلامي است يعني آثار حكم محدود به طرفين دعوي نبوده بلكه نسبت به كليه افراد داراي اعتبار مي باشد . ضمنا حكم ورشكستگي بطور موقت اجر مي شود و چون حكم به قطعيت نرسيده عمليات اجرائي معمولا محدود به اقدامات تاميني مي باشد.
اگر در هر حوزه دادگاه عمومي اداره تصفيه براي رسيدگي به امور ورشكستگي تاسيس نشده باشد دادگاه مكلف به تعيين عضو ناظر خواهد بود.
الف - تعيين عضو ناظر
عضو ناظر مامور اداره امور مربوط به ورشكستگي است و دادگاه ميتواند در موردي كه مقتضي بداند عضو ناظر را تبديل و شخص ديگري را به جاي او تعيين نمايد (مواد ٤٢٨ و ٤٣٢ ق.ت) عضو ناظر در كليه امور مربوط به ورشكستگي و سرعت جريان آن نظارت داشته و در تمام منازعاتي كه رسيدگي به آنها در صلاحيت دادگاه مي باشد مداخله و مراتب راگزارش مي نمايد.
در صورت شكايت از تصميمات عضو ناظر بايد به دادگاهي كه عضو ناظر راتعيين نموده مراجعه كرد.
ب - اقدامت تاميني
دادگاه در حكم ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي دستور مهر و موم انبارها و حجره ها و صندوق و اسناد و دفاتر و نوشته ها و اسباب و اثاثيه تجارتخانه و منزل تاجر را صادر مي نمايد عضو ناظر ممكن است فورا از كليه دارائي تاجر يا شركت تجارتي صورت برداري نمايد واز آنجائي كه اين عمل معمولا مدتي به طول مي انجامد لذا عضو ناظر براي جلوگيري از حيف و ميل دارائي ورشكسته قبل از صورت برداري اقدام به مهر وموم آنها مي نمايد.
ماده ٤٣٤ ق.ت. مي گويد (مهر و موم بايد فورا به توسط ناظر به عمل آيد مگر در صورتي كه به عقيده عضو مزبور برداشتن صورت دارائي تاجر در يك روز ممكن باشد در اين صورت بايد فورا شروع به برداشت صورت شود.
اگر شركت تجارتي ورشكسته تضامني يا مختلط و يا نسبي باشد اموال شخص شركا ضامن مهر و موم نخواهد شد مگر آنكه دادگاه حكم ورشكستگي شخص شركا شركتهاي مذكور را به موجب حكم جداگانه و يا در ضمن حكم دادگاه صادر نمايد.
ج- صدورقرار توقيف تاجر
چنانچه تاجر مفاد ماد ٤١٣ ق.ت. را در مورد اعلام وقفه از تاديه ديون و تسليم صورت حساب دارائي وكليه دفاتر تجارتي خود كه متضمن مراتب مندرج در ماده ٤١٤ قانون مذكور مي باشد به دادگاه عمومي يك محل اقامت خود رعايت نكند دادگاه مكلف است قرار توقيف تاجر را صادر نمايد و اين سخت گيري قانونگذار از مواردي است كه تاجر ورشكسته به تقصير نيز باشد. ضمنا قرار توقيف ورشكسته در مواقعي نيز داده مي شود كه معلوم گردد تاجر ورشكسته مي خواهد به واسطه اقدامات خود از ادراه امور ورشكستگي و تصفيه دارائي مربوطه جلوگيري نمايد (مواد ٤٣٥ و ٤٣٦ ق.ت).
د - تعيين تاريخ توقف
دادگاه بايد تاريخ توقف را تعيين نمايد. هر چند كه ماد ٤١٦ ق.ت. در صورت تعيين نشدن تاريخ از طرف دادگاه تاريخ صدور حكم ورشكستگي را تاريخ توقف محسوب مي كند.
از طرف ديگر بستانكاران مي توانند تا انقضا مهلتي كه براي تشخيص و تصديق مطالبات خودمعين شده است تغيير تاريخ توقف را از دادگاه صادركننده حكم درخواست نمايند.
با تعيين تاريخ توقف تاجر يا شركت تجارتي ورشكسته از تاريخ توقف حق مداخله يا دخل و تصرف در تمام اموال خود اعم از اعياني و منافع و حقوق مالي را ندارد.
ه - تعيين مدير تصفيه
دادگاه ضمن حكم ورشكستگي خود يا حداكثر در ظرف ٥ روز پس از صدور حكم يك نفر را به سمت مديريت تصفيه معين مي نمايد تا حسابهاي تاجر ورشكسته را تصفيه و ديون او ر پرداخت نمايد و در قبال انجام وظايف قانوني مستحق دريافت خق الزحمه اي است كه از طرف دادگاه معين مي شود.
آثار حكم ورشكستگي نسبت به ورشكسته
تاجر ورشكسته از تاريخ صدور حكم ازمداخله در تمام اموال خود حتي آنچه كه ممكن است در مدت ورشكستگي عايد او گردد ممنوع است دركليه اختيارات و حقوق مالي رشكسته كه استفاده از آن موثر درتاديه ديون او باشد مديرتصفيه قائم مقام قانوني ورشكسته بوده و حق دارد به جاي او از اختيارات و حقوق مزبور استفاده كند.(ماده ٤١٨ ق.ت).
آثار حكم ورشكستگي وقتي ظاهر مي شود كه حكم ورشكستگي از دادگاه صلاحيتدار صادر شده باشد و برابر ماده ٤١٩ ق.ت. از تاريخ حكم ورشكستگي هر كس نسبت به تاجر ورشكسته دعوائي از منقول يا غير منقول داشته باشد بايد بر مدير تصفيه اقامه يا به طرفيت او تعقيب كند. كليه اقدامات اجرائي نيز مشمول همين دستور خواهد بود.
ماده ٤١٨ بطور صريح تاريخ صدور حكم را مبدا سلب مداخله تاجر در تمام اموال خود تعيين نموده است و منطقي هم به نظر مي رسد زيرا اشخاص طرف معامله تاجر بدون آگاهي از وضع مالي او مبادرت به تنظيم قرارداهايي نموده و به مورد اجرا مي گذارند حال اگر پس از مدتي چنين قراردادهايي به علت توقف تاجر باطل اعلام گردد مآلا اشخاص مذكور كه سونيتي هم نداشته اند متضرر خواهند شد.
الف - مستثنيات دين
برابر ماد ١٦ (ق.ا.ت.ا.و.) (مستثنيات دين تحت اختيار و رشكسته گذاشته شده ولي جز صورت اموال قيد خواهد شد).
ماد ٦٥ قانون اجراي احكام مدني مصوب ١٣٥٦ به مستثنيات دين اشاره نمي كند. ولي اموال زير را براي اجراي حكم غير قابل توقيف مي داند:
١- لباس و اشيا و اسبابي كه براي رفع حوائج ضروري محكوم عليه و خانواده او لازم است.
٢- آذوقه موجود به قدر احتياج يك ماهه محكوم عليه و اشخاص واجب النفقه او.
٣- وسايل و ابزار كار ساده كسبه و پيشه وران و كشاورزان.
٤- اموال و اشيايي كه به موجب قانون مخصوص غير قابل توقيف مي باشند.
تبصره : تصنيفات و تاليفات و ترجمه هائي كه هنوز به چاپ نرسيده بدون رضايت مصنف و مولف و مترجم و در صورت فوت آنها بدون رضايت ورثه يا قائم مقام آنان توقيف نمي شود.
ب- ورشكستگي شخصي مديران شركت واشخاص ديگر
ماده ٤١٢ فقط درمورد ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي كه از اداي ديون و وجوهي كه بر عهده دارد متوقف گشته است صحبت كرده و سخني درباره ورشكستگي مديران يا شركا شركت بيان ننموده است.
برابر ماده ٤٣٩ ق.ت. درمورد شركا ضامن شركتهاي تضامني يا مختلط يا نسبي دادگاه اختيار دارد حكم ورشكستگي شركا ضامن را در ضمن حكم ورشكستگي شركت يا به موجب حكم جداگانه صادرنمايد. ولي در مورد شركتهاي سهامي عام و خاص با مسئوليت محدود شركتهاي مختلط (درمورد سهامداران و شركا با مسئوليت محدود) سكوت نموده است.
امروزه اصل تفكيك بنگاههاي تجارتي از اداره كنندگان و شركا آن موجب گرديده است كه ورشكستگي شخصي مديران و ساير تدابير تاميني را پيش بيني نمايند تا دست اندركاران شركتها در تحت پوشش شخص حقوقي سهامداران شركا و يا اشخاص ثالث را تضرر ننمايند و براي حمايت از واحدهاي توليدي و صنعتي و تجاري و خدماتي عام المنفعه در قوانين جديد كلمه (ورشكستگي) را فقط در مورد مديران و دست اندركاران واحدهاي مذكور بكاربرده اند.
ج - اثر ورشكستگي شخصي شريك يا سهامدار در انحلال شركت
در طبقه بندي شركتهاي تجارتي آنها را با توجه به خصوصياتي كه دارند به شركتهاي شخص (شامل: شركت تضامني شركت نسبي شركت با مسئوليت محدود شركت مختلط غير سهامي) و به شركتهاي سرمايه (شامل: شركت سهامي عام و خاص شركت مختلط سهامي شركت تعاوني) تقسيم مي نمايند.
اول - در شركتهاي شخص
در اين شركتها كه نمونه بارز آن شركت تضامني است ماده ١٢٨ ق.ت. مقرر مي دارد(ورشكستگي شركت ملازمه قانوني با ورشكستگي شركا و ورشكستگي بعضي از شركا ملازمه قانوني با ورشكستگي شركت ندارد.
اين ماده با در نظر گرفتن اصل انفكاك و تنجيز دارائي شخص حقوقي (شركت) از اشخاص حقيقي آن (شركا) ورشكستگي بعضي از شركا را موجب ورشكستگي شركت نمي داند. اما چون ممكن است شركا تحت پوشش شخص حقوقي ورشكستگي شركت نمي داند اما چون ممكن است شركا تحت پوشش شخص حقوقي و به قصد فرار از دين اموال شركت را به نام خود منتقل سازند لذا ماده ١٣٨ ق.ت. براي حفظ حقوق بستانكاران تحت شرايطي ورشكستگي شركت تضامني را به تبع ورشكستگي يك يا چند نفر از شركا تقاضاي كتبي مدير تصفيه شخص ورشكسته از شركت تضامني مبني بر انحلال شركت اخير انقضا مدت ٦ ماه از تاريخ تاقضاي مدير تصفيه و منصرف نكردن مدير تصفيه از تقاضاي انحلال توسط شركت.
برابر ماده ١٢٩ قانونگذار براي اثبات امور تجارتي سعي نموده از انحلال شركت به علت عدم تاديه قروض شخصي شركا در صورتي كه نتوانسته باشند طلب خود را از دارائي شخص مديون (شريك شركت تضامني) وصول كنند و سهم مديون از منافع شركت كافي براي تاديه طلب آنها نباشد مي توانند انحلال شركت را تقاضا نمايند به شرط اينكه لااقل ٦ ماه قبل قصد خود را به وسيله اظهارنامه رسمي به اطلاع شركت رسانيده باشند. در اين صورت شركت يا بعضي از شركا مي توانند مادامي كه حكم نهائي صادر نشده با تاديه طلب دائن مزبور تا حد دارائي مديو در شركت يا با جلب رضايت وي به طريق ديگر از انحلال شركت جلوگيري كنند.
دوم - درشركتهاي سرمايه
شركت سهامي عام و خاص نمونه بارز شركتهاي سرمايه است و با توجه به ماده ١ لايحه اصلاح قسمتي از قانون تجارت مسئوليت هر سهامدار محدود به مبلغ اسمي سهم او مي باشد. لذا ورشكستگي شخص سهامدار بنا به محدوديت مسئوليت او موجب ورشكستگي شركت نمي شود ولي قانونگذار براي حفظ حقوق طلبكاران شركتهاي سهامي درماده ١٤٣ (ل.ا.ق.ت) مسئوليت فري يا تضامني مديران را پيش بيني نموده و اگر شركت ورشكسته شود يا پس از انحلال معلوم گردد كه دارائي شركت براي اداي ديون آن تكافو نمي نمايد هر طلبكاري مي تواند از دادگاه ذيصلاح محكوميت مديران شركت سهامي را كه با ارتكاب تقصير موجبات ورشكستگي شركت و عدم تكافوي دارائي آن را فراهم ساخته اند به پرداخت آن قسمت از ديون كه وصول آن از دارائي شركت امكانپذير نيست تقاضا نمايد.
آثار حكم ورشكستگي نسبت به قراردادهاي ورشكسته
الف - معاملات تاجر ورشكسته قبل از تاريخ توقف
اول - معاملات به قصد فرار از دين يا براي اضرار طلبكاران
ماده ٤٢٤ ق.ت. مي گويد (هر گاه در نتيجه اقامه دعوي از طرف مدير تصفيه يا طلبكاري براي اشخاصي كه با تاجر طرف معامله بوده يا بر قائم مقام قانوني آنها ثابت شود تاجر متوقف قبل از تاريخ توقف خود براي فرار از اداي دين يا براي اضرار طلبكارها معامله نموده كه متضمن ضرري بيش از ربع(٤/١) قيمت حين المعامله بوده است آن معامله قابل فسخ است مگر اينكه طرف معامله قبل از صدور حكم فسخ تفاوت قيمت را بپردازد دعواي فسخ در ظرف دو سال از تاريخ وقوع معامله در محكمه پذيرفته مي شود.
دراين ماده اصل صحت معاملات تاجر قبل از توقف به لحاظ ثبات معاملات مورد توجه بود و فقط تحت شرايط مندرج در ماده قابل فسخ مي باشد درعين حال به طرف معامله امكان داده مي شود كه قبل از صدور حكم فسخ معامله از دادگاه تفاوت قيمت را پرداخت نموده و از فسخ معامله جلوگيري نمايد.
دوم - نحوه پرداخت قيمت حين المعامله به محكوم عليه
هرگاه محكمه به موجب ماده قبل حكم فسخ معامله را صادر نمايد محكوم عليه بايد پس از قطعي شدن حكم مالي را كه موضوع معامله بوده است عينا به مدير تصفيه تسليم و قيمت حين المعامله آن را قبل از آنكه دارائي تاجر بين غرما تقسيم شود دريافت دارد و اگر عين مال مزبور در تصرف او نباشد تفاوت قيمت را خواهد داد(ماده ٤٢٥ ق.ت.).
اين مادهمعاملات معاوضي رامورد توجه قرارداده و معاملات غير معاوضي مثل هبه و ساير نقل وانتقالات بلاعوض بخاطر ثبات معالمات مدنظر نمي باشد.
سوم - معاملات صوري يا مسبوق به تباني
اگر تاجر معامله اي قبل از تاريخ توقف بنمايد كه صوري بوده و يا مسبوق به تباني باشد پس از ثابت شدن دردادگاه آن معامله خود بخود باطل بوده و عين و منافع مال موضوع معامله به تاجر مسترد مي گردد وطرف معامله اگر طلبكار شود جز غرما حصه اي خواهد بود (مستفاد از ماده ٤٢٦ ق.ت).
ب - معاملات تاجر ورشكسته از تاريخ توقف تا صدور حكم ورشكستگي
بين تاريخ توقيف يعني تاريخي كه تاجر از پرداخت ديون و قروضي كه بر عهده دارد عاجز و متوقف مي شود تا تاريخ صدور حكم ورشكستگي از دادگاه عمومي كه اصطلاحا به دوران مشكوك معروف است گاهي اتفاق مي افتد ك تاجر معاملاتي انجام مي دهد كه به ضرر بستانكاران است ويا با سونيت بعضي ازاموال خود را به ديگران منتقل مي نمايد . براي حمايت از حقوق بستانكاران و براي جلوگيري از سلب اعتماد آنان نسبت به واحدهاي تجارتي در حقوق اغلب كشورهاي جهان مقرراتي وضع شده است.
ماده ٤٢٣ ق.ت. مي گويد: هر گاه تاجر پس از توقف معاملات ذيل را بنمايد باطل و بلااثر خواهد بود:
هر صلح محاباتي يا هبه و بطور كلي هر گونه نقل وانتقالات بلاعوض اعم ازاينكه راجع به منقول يا غيرمنقول باشد.
تاديه هر قرض اعم از حال يا موجل به هر وسيله كه به عمل آمده باشد.
هر معامله كه مالي از اموال منقول يا غير منقول تاجر را مقيد نمايد و به ضرر طلبكاران تمام شود.
ج - معاملات تاجر ورشكسته بعد از صدور حكم ورشكستگي
ازتاريخ صدور حكم ورشكستگي تاجر ورشكسته از مداخله در تمام اموال خود اعم از اعياني و منافع و حقوق مالي از قبيل حق دائن بر مديون حق شفعه حق خيار حق تحجير و غيره حتي اموالي كه ممكن است بعدا عايد او گردد ممنوع مي باشد و مدير تصفيه يا ادراه تصفيه قائم مقام قانوني ورشكسته مي باشد و چنانچه تاجر بعد از صدور حكم معاملاتي نسبت به دارائي خود بنمايد باطل و بلااثر است.
اول - تعليق دعاوي فردي
در حقوق مدني هر كس بايد مراقب منافع فردي خود باشد و در صورت اقدام فوري نسبت به ديگران در وصول طلب خود شانس بهتري خواهد داشت اما درحقوق تجارت هدف اساسي قوانين و مقررات ورشكستگي ايجاد تساوي بين طلبكاران تاجر يا شرت تجارتي ورشكسته درامر وصول مطالبات مي باشد. به همين جهت ماده ٤١٩ ق.ت. مقرر مي دارد : از تاريخ حكم ورشكستگي هر كس نسبت به تاجر ورشكسته دعوائي از منقول يا غير منقول داشته باشد بايد بر مدير تصفيه اقامه يا به طرفيت او تعقيب كند. كليه اقدامات اجرائي نيز مشمول همين دستور خواهد بود.
درهمين زمينه قانونگذار با تعيين مدير تصفيه يا اداره تصفيه دعاوي و تعقيبات فردي را عليه تاجر ورشكسته تعليق كرده و تصريح نموده است كه مدير تصفيه يا اداره تصفيه به نمايندگي قانوني از طرف طلبكاران و تاجر ورشكسته وظايف محوله را انجام خواهد داد. از طرف ديگر نسبت به تصميمات مدير تصفيه يا اداره تصفيه مي توان به دادگاه صادركنند حكم توقف شكايت نمود.
دوم - حال شدن ديون موجل تجاوز ورشكسته
ماده ٤٢١ ق.ت. مقرر مي دارد: همين كه حكم ورشكستگي صادر شد قروض موجل با رعايت تخفيفات مقتضيه نسبت به مدت به قروض حال مبدل مي شود.
مساله حال شدن ديون موجل اين طور توجيه شده كه چون طلبكار در بدو امر به تاجر يا شركت تجارتي به لحاظ اعتبار آنان اعتماد مي نمايد لذا حاضر مي شود به تاجر يا شركت تجارتي در اداي ديون مهلت دهد ولي به علت وخيم شدن وضع مالي تاجر و ورشكستگي او طلب طلبكار درمعرض تضييع قرار مي گيرد بنابراين بايد از ورود ضرر به طلبكار جلوگيري شود و براي اين منظورطلب وي حال گردد. زيرا اگر اجل تبديل به حال نشود مدير تصفيه يا اداره تصفيه اموال تاجر را بين طلبكاراني كه طلب مال دارند به نسبت حصه آنان تقسيم مي نمايد و ديگر مالي باقي نخواهد ماند تا صاحب طلب موجل پس از حال شدن طلب اسناد مربوطه را ارائه و طلب خود را وصول نمايد و از اين بابت متضرر خواهد شد.
خاتمه ورشكستگي
در تصفيه عادي پس از تقسيم اموال و خاتمه ورشكستگي كارمند مربوطه گزارشي مبني بر خاتمه ورشكستگي به رئيس اداره تصفيه مي دهد. دراين گزارش خلاصه عمليات تصفيه و علت ورشكستگي و مبلغ دارائي بدهي و ميزان كسري و همچنين سهميه هايي كه برابر ماده ٤٧ قانون اداره تصفيه در صندوق دادگستري به وديعه گذاشته شده قيد مي گردد. متعاقبا ورشكستگي از طرف رئيس اداره تصفيه اعلام و انتشار مي گردد.
اداره تصفيه
به موجب ماده ١ قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي سازماني به نام اداره تصفيه امور ورشكستگي كه در حال حاضر زير نظر شوراي عالي قضائي وزارت دادگستري انجام وظيفه مي نمايد در تهران و در بعضي از شهرستانهاي مهم تاسيس گرديده است. اما در تقاطي كه اداره تصفيه تشكيل نشده است. امرتصفيه توسط مدير تصفيه و نظارت عضو ناظر صورت ميگيرد.
برابر ماده ٢ (ق.ا.ت.ا.و) (رئيس و كارمندان اداره تصفيه ممكن است از بين خدمتگزاران قضائي يا اداري يا غير از خدمتگزاران دولت انتخاب شوند...).
كارمندان اداره تصفيه به دو گروه تقسيم مي شوند يكي قضات و ديگري كارمندان اداري.
قضات اداره تصفيه نقش مدير را در رسيدگي به پرونده هاي ورشكستگي و عمليات تصفيه ايفا مي نمايند.
قضات مزبور كه از جمله قضات ايستاده مي باشند از ميان دادرسان وزارت دادگستري بنا به پيشنهاد مدير كل اداره تصفيه امور ورشكستگي تحت نظارت شوراي عالي قضائي تعيين مي شوند.
كارمندان اداري به سه دسته تقسيم مي شوند:
كارمندان حسابداري كه امور حسابداري را طبق مقررات خاص حسابداري و دستورات رئيس حسابداري اداره كل تصفيه يا رئيس اداره تصفيه انجام ميدهند.
كارمندان دبيرخانه كه امور دفتري اداره تصفيه وامور اجرائي و دستورات قضات را انجام مي دهند.
كارمنداني كه معمولا سابقه قضائي دارند و مانند قضات به پرونده هاي ورشكستگي رسيدگي مي نمايند.
اول - دفاتر اداره تصفيه و برگهاي نمونه.
طبق ماده ١ آئين نامه قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي اداره تصفيه ملزم به داشتن دفاتر زير مي باشد:
١- دفتر فهرست ورشكستگان
٢- دفتر فهرست ماموريت ها
٣- دفتر صندوق و دفتر تراز آزمايش.
4- دفتر نماينده
دوم - امور مالي اداره تصفيه - صندوق (الف و ب)
اداره تصفيه كه عمليات مربوط به امور ورشكستگي را انجام مي دهد نياز به هزينه هاي ضروري دارد. به همين جهت قانونگذار صراحتا حق وصول هزينه هاي مزبور را پس از مشخص شدن اموال ورشكسته و قبل از تقسيم آنها بين غرما به اداره مزبور داده است. (صندوق الف) از طرف ديگر براي جلوگيري از محظورات مالي صندوق ديگري نيز پيش بيني گرديده است كه در آمدهايي را طبق قانون وصول نمايد.
اداره تصفيه قبلا استقلال مالي داشت ولي به موجب ماده واحده لايحه قانوني راجع به درآمدهاي اختصاصي چون كليه درآمدهاي اختصاصي وزارتخانه ها و موسسات دولتي بايد به درآمد عمومي منتقل گردد. لذا در آمدهاي اداره تصفيه امور ورشكستگي نيز به درآمد عمومي انتقال يافته و درمقابل اعتبار مورد نياز اداره مزبور ضمن بودجه وزارت دادگستري در رديف خاصي منظور مي گردد. طبق ماده ٥١ (ق.ا.ت.ا.و) اداره تصفيه داراي دو صندوق به نام صندوق الف و ب مي باشد كه ذيلا به شرح آنها مي پردازيم:
صندوق الف
بايد بين درامد و هزىنه صندوق مزبور قائل به تفكيك شد:
درآمد صندوق الف عبارت از وجوهي است كه حاصل ويژه دارائي ورشكسته به عنوان هزينه امور ورشكستگي به شرح زير احتساب وبرداشت مي شود:
تا ٠٠٠/١٠٠ ريال ٨%
نسبت به مازاد ٠٠٠/١٠٠ ريال تا ٠٠٠/٥٠٠ ريال ٧%
نسبت هب مازاد ٠٠٠/٥٠٠ ريال به بالا ٦%
در رابطه با هزنيه صندوق (الف) وجوهي كه به شرح ماده ١ تصويب نامه مذكور وصول مي شود بايد به تجويز ماده واحده راجع به درآمدهاي اختصاصي وزارتخانه ها به درآمد عمومي انتقال گردد و همانطور كه اشاره شد هزينه هاي امور ورشكسته از محل اعتبار مصوبه ساليانه اداره تصفيه تامين مي گردد و اسناد هزينه بايد به امضاي متفق رئيس اداره كل تصفيه ذيحساب وزارت دارائي برسد.
صندوق ب
درامد صندوق (ب) عبارت است از ٢٥% حقوقي كه به موجب قانون ثبت شركتها و ماده ١١ قانون تجارت براي امضا دفاتر تعلق مي گيرد ضمنا ميزان حق الثبت و پلمپ دفاتر تجارتي به استثنا بهاي تقاضانامه و اظهارنامه پلمپ و نيز درآمد صندوق (ب) به ازا هر يكصد صفحه دفتر تجارتي ٢٠٠ ريال كسر صد صفحه اول حداقل حق الثبت يكصد صفحع ٢٠٠ ريال محاسبه مي شود.
وجوه صندوق (ب) پس از تامين كسري اعتبارات صندوق (الف) طبق بودجه اي كه هر سال از طرف وزارت دادگستري تنظيم و به تصويب هيئت وزيران مي رسد به تريتب به مصارف زير خواهد رسيد:
پرداخت كسري هزينه هاي بيمارستان وزارت دادگستري
پرداخت حقوق و مزاياي كارمنداني كه حسب ضرورت از طرف اداره كل تصفيه پرداخت شده ودر دادگستري مشغول به كار مي باشند.
پرداخت فوق العاده سختي معيشت قضائي كه در بخش هاي خارج از مركز و نقاط دوردست و صعب المعيشه انجام وظيفه مي نمايند.
كمك به صندوق تعاوني كارمندان قضائي و اداري دادگستري
تامين هزينه هاي ل

 
پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, :: 8:12 PM :: نويسنده : بهناز صبوري راد

تصفيه امور ورشكستگي مطابق قانون تجارت
برابر ماده 404 قانون تجارت دادگاه درضمن صدور حكم ورشكستگي و يا حداكثر ظرف 5 روز از صدور حكم يك نفر را به عنوان مدير تصفيه و مطابق با ماده 427 ق.ت. يك نفر را به سمت عضو ناظر تعيين مي نمايد.
الف - وظايف عضو ناظر و مدير تصفيه
عضو ناظر و مدير تصفيه به منظور اقدامات تاميني به دعوت بستانكاران و بدهكاران ورشكسته اداره اموال و وصول مطالبات ورشكسته فروش اموال ورشكسته تقسيم دارائي ورشكسته بين بستانكاران و بالاخره اعلام خاتمه ورشكستگي اقدام مي نمايند.
برابر ماده 434 ق.ت. دادگاه به عضو ناظر ماموريت مي دهد كه از كليه اموال تاجر ورشكسته فورا صورت برداري نمايد و اين صورت برداري علي اقاعده بايد در يك روز انجام شود چنانچه به نظر عضو ناظر مدت صورت برداري از دارائي تاجر متجاوز از يك روز باشد عضو ناظر اقدام به مهر وموم اموال تاجر مي نمايد.
درمهر و موم اموال تاجر ورشكسته عضو ناظر به ترتيب انبارها حجره ها صندوق اسناد دفاتر نوشته ها اسباب و اثاثيه تجارتخانه و منزل تاجر را مهر و موم خواهد نمود(ماده 438 ق.ت.) اگر شركت ورشكسته تضامني نسبي يا مختلط باشد اموال شخصي شركا ضامن مهر وموم نخواهد شد مگر اينكه حكم ورشكستگي شركا نيز به موجب حكم جداگانه يا ضمن حكم ورشكستگي شركا نيز به موجب حكم جداگانه يا ضمن حكم ورشكستگي شركت صادر شده باشد.
البسه و اثاثيه و اسبابي كه براي حوائج ضروري تاجر ورشكسته و خانواده او لازم هستند اشيائي كه ممكن از قريبا ضايع شود و يا كسر قيمت حاصل نمايند واشيائي كه براي به كارانداختن سرمايه تاجر ورشكسته واستفاده از آن لازم است در صورتي كه توقيف آنها موجب خسارت طلبكاران باشد از مهر و موم مستثني هستند.
مدير تصفيه همچنين مكلف است صورت طلبكاران احتمالي ورشكسته را تهيه نمايد و براي اين منظور بايد به صورت قروضي كه تاجر متوقف داده است مراجعه نمايد و در صورتي كه تاجر ورشكسته صورت دارائي خود را تسليم ننموده باشد بر طبق ماده 449 ق.ت. عمل نمايد.
وقتي كه حكم ورشكستگي صادر گرديد بستانكاران تاجر ورشكسته مكلفند پس از آگهي دعوت مدير تصفيه اسناد طلب خود يا رونوشت مصدق آن را به عنوان انضمام فهرستي كه كليه مطالبات بستانكاران را معين نمايد به مدير دفتر دادگاه صادر كننده حكم تسليم نموده و رسيد آن را دريافت دارند. تشخيص مطالبات بستانكاران مزبور بايد ظرف 3 روز از تاريخ پايان مهلت هاي نشر آخرين آگهي در روزنامه شروع شده و بدون وقفه در محل و روز و ساعاتي كه از طرف عضو ناظر تعيين گرديده است ادامه يابد در صورتي كه طلب مسلم و قبول شده مدير تصفيه بر روي سند اين عبارت را مي نويسد:
جزو قروض ... مبلغ... قبول شد به تاريخ... ) و عضو ناظر نيز آنرا گواهي مي كند.
اول - طبقه بندي بستانكاران
بستانكاران را مي توا به چهار طبقه زير تقسيم نمود:
1- بستانكاران با حق وثيقه منقول
2- بستانكاران با حق وثيقه غير منقول
3- بستانكاران با حق رجحان
4- بستانكارن عادي كه به غرما مشهور شده اند و به نسبت طلب خود حصه مي برند.
1- بستانكاران با حق وثيقه منقول
طلبكاراني كه رهينه منقول در دست دارند به عبارت ديگر درقبال طلب خود مال منقولي از تاجر اخذ نموده اند نام آنان فقط در صورت غرما براي يادداشت قيد مي شود به اين معنا كه آنها مي توانند تمام طلب خود را كه صحت آنها تصديق شده از دارائي تاجر ورشكسته بگيرند و نيازي نيست كه داخل در غرما شوند. مدير تصفيه مي تواند هر موقع كه بخوهد با اجازه عضو ناظر طلب بستانكاران مزبور را داده و مال الرهانه را از رهن خارج ساخته و جز دارائي تاجر ورشكسته منظور دارد.در صورتي كه مورد وثيقه فك نشود مدير تصفيه بايد با نظارت دادستان و با حضور مرتهن آنان را به فروش برساند.
2- بستانكاران با حق وثيقه غير منقول
طلبكاراني كه رهينه غير منقول دارند نسبت به مال مزبور تقدم دارند وشكي نيست كه قبل از پرداخت طلب اين قبيل اشخاص كه در مقابل طلب خود مال غير منقول تاجر ورشكسته را در تصرف دارند نمي توان از آنان خلع يد نمود. به اين ترتيب از وجوه حاصل از فروش مال غير منقول بدوا بايد طلب طلبكاري كه رهينه غير منقول دارد پرداخت گردد حال اگر حاصل فروش مزبور كفايت طلب مرتهن را ننمايد نسبت به بقيه طلب جز غرما معمولي منظور شده واز وجوهي كه براي غرما مقرر شده است حصه مي برد به شرط آنكه طلب وي تصديق شده باشد. (ماده 518 ق.ت).
3- بستانكاران با حق رجحان
ماده 58 قانون اداره تصفيه امور ورشكستگي بستانكاران با حق رجحان را به شرح زير احصا نموده است:
طبقه اول:
حقوق خدمه خانه براي مدت سال آخر قبل از توقف
حقوق خدمتگزار بنگاه ورشكسته براي مدت 6 ماه آخر قبل از توقف
دستمزد كارگراني كه روزانه يا هفتگي مزد مي گيرند براي مدت سه ماه قبل از توقف .
طبقه دوم:
طلب اشخاصي كه مال آنها به عنوان ولايت يا قيومت تحت اداره ورشكسته بوده نسبت به ميزاني كه ورشكسته از جهت ولايت و يا قيومت مديون شده است.
طبقه سوم:
طلب پزشك و دارو فروش ومطالباتي كه به مصرف مداواي مديون وخانواده اش در ظرف سال قبل از توقف رسيده باشد.
طبقه چهارم:
نفقه زن مطابق ماد 1206 قانوني مدني
مهريه زن تا ميزان 000/10 ريا لبه شرط آنكه ازدواج اقلاه 5 سال قبل از توقف واقع شده باشد و نسبت به مازاد جز ساير ديون محسوب مي شود.
4- بستانكاران عادي
بستانكاران عادي كساني هستند كه حق وثيقه يا حق رجحان نسبت به اموال و دارايي ورشكسته ندارند. بديهي طلب بستانكاران مزبور پس از ادعاي مطالبات با حق وثيقه يا حق رجحان از باقيمانده دارايي ورشكسته به نسبت طلب آنان پرداخت مي شود.
دوم - قرارداد ارفاقي
پس از صدور حكم ورشكستگي تاجر و تشخيص طلبكاران حقيقي او به منظور ارفاق و مدارا و كمك و همراهي بين تاجر و طلبكاران مزبور تحت شرايط قانوني قرارداد ارفاقي تنظيم مي گردد كه به موجب آن طلبكاران از دريافت قسمتي از طلب خود از تاجر ورشكسته صرف نظر كرده و بقيه را با ترتيب معيني و صول مي نمايند. ضمنا به تاجر موصوف مهلت مي دهند كه بنگاه تجارتي خود را بازسازي نموده و در صورت سوددهي مابقي بدهي خود را پرداخت نمايد تاجر ورشكسته نيز به نوبه خود مراتب فوق را متعهد مي گردد.
اما اين امر كه انعقاد قرارداد ارفاقي بعد از صدور حكم ورشكستگي تاجر يا شركت تجارتي باشد قابل انتقاد به نظر مي رسد زيرا اگر تاجري به جهت مشكلات اقتصادي و حوادث غير مترقبه از پرداخت ديون خود متوقف گرديده است عدالت ونصفت حكم مي كند كه قبل از اينكه حكم ورشكستگي چنين شخصي صادرشده و موجبات تزلزل اعتبار تجارتي او فراهم گردد قاضي دادگاه قادر باشد كه با دعوت طلبكاران تاجر متوقف و با جلب رضايت آنان يا حتي راسا با توجه به اهميت واحد توليدي و صنعتي و يا تجارتي به تاجر يا شركت متوقف مهلت بازسازي و اداي ديون را بدهد.
1- دعوت بستانكاران حد نصاب رسميت جلسه وانعقاد قرارداد ارفاقي
پس از رسيدگي به مطالبات عضو ناظر به موجب ماده 476 ق.ت. بايد از كليه بستانكاراني كه طلب آنان تشخيص و تصديق يا موقتا قبول شده است در ظرف 8 روز از تاريخ موعدي كه تعيين گرديده توسط مدير دفتر دادگاه صادركننده حكم دعوت به عمل آورد و در مجمع مزبور كه تحت رياست عضو ناظر تشكيل مي گردد علاوه بر طلبكاران يا وكيل ثابت الوكاله آنان تاجر ورشكسته هم بايد شخصا حضور به رسانده ودر مذاكرات شركت نمايد.
براي رسميت مجمع مزبور و اتخاذ تصميم دو نوع اكثريت پيش بيني گرديده كه يكي اكثريت عددي وديگري اكثريت مبلغي مي باشد. درمورد اكثريت عددي حضور لااقل نصف به علاوه يك طلبكاراني كه مطالبات آنان تشخيص و تصديق شده يا موقتا مورد قبول قرار گرفته است براي اتخاذ تصميم ضروري است ولي براي اينكه تصميم مزبور به مورد اجرا در آيد اكثريت مبلغي نيز الزامي مي باشد. به عبارت ديگر طلبكاران مزبور بايد سه چهارم از كليه مطالبات را هم دارا باشند.
وقتي مجمع طلبكاران با توجه به اكثريت عددي (نصف به علاوه يك طلبكاران) و اكثريت مبلغي (دارندگان سه چهارم از مطالبات) تشكيل گرديد. موضوع قراردد ارفاقي كه هدف آن كمك و همراهيو ارفاق به ورشكسته مي باشد بين تاجر ورشكسته و طلبكاران وي با شرايط پيش بيني شده در قانون منعقد مي گردد. در جلسه مزبور مدير تصفيه گزارش خود را ارائه مي دهد و سپس تاجر ورشكسته نظرياتي در مورد ديون و ادامه كار تجارتي خود و امكانات پرداخت قروض خود به اطلاع حضار مي رساند. در صورتي كه اكثريت لازم در خصوص انعقاد قرارداد ارفاقي حاصل شد عمل ورشكستگي درهمين جا خاتمه پيدا نموده و تاجر به كار تجارتي خود ادامه مي دهد.
درمورد تاجر ورشكسته به تقلب قرارداد ارفاقي منعقد نمي شود زيرا شكي نيست كه ورشكسته به تقلب با توسل به وسايل متقلبانه به اضرار طلبكاران اهتمام ورزيده است ولي درمورد تاجر ورشكسته به تقصير انعقاد قرارداد ارفاقي ممكن است.
2- موارد بطلان يا فسخ قرارداد ارفاقي
به موجب ماده 492 قانون تجارت قرارداد ارفاقي در موارد زير باطل مي شود:
1- در صروتي كه تاجر به عنوان ورشكسته به تقلب محكوم شود.
2- چنانچه كشف شود كه قبل ا زانعقاد قرارداد ارفاقي درميزان دارائي يامقدارقروض تاجر ورشكسته حيله وتزويري به كار رفته و مقدار واقعي آنها د رصورت حسابها قيد نشده است. مواردي كه مي توان قرارداد ارفاقي را فسخ نمود دو مورد مي باشد: اول انكه اگر تاجر ورشكسته از شرايط قرارداد ارفاقي سرپيچي كرده يا آن را اجرا ننمايد و دوم در صورتي كه اجراي تمام يا قسمتي از قرارداد را كسي ضمانت كرده باشد طلبكار مي تواند اجزاي كلي يا جزئي قرارداد را از ضامن بخواهد و در صورت تعدد ضامن مسئوليت آنها تضامني است.در مورد اخير اگر قسمتي از قرارداد ضامن نداشته باشد قرارداد نسبت به آن فسخ مي شود(مواد 494 و 495 ق.ت.).
سوم - فروش اموال ورشكسته
مدير تصفيه پس ا زانجام تشريفات راجع به جمع آوري اموال ورشكسته و حفاظت آنها و همچنين تشخيص ديون و مطالبات ورشكسته و تهيه صورت طبقه بندي بستانكاران او در صورتي كه بين تاجر ورشكسته و بستانكاران وي قرارداد ارفاقي منعقد نشده ويا به دلايلي ابطال و يا فسخ شده باشد. اقدام به فروش اموال ورشكسته و تبديل آنها به پول نقد مي نمايد تا حاصل فروش را بتواند آنها به پول نقد مي نمايد تا حاصل فروش را بتواند بين غرما تقسيم كند. را معين كرده است امكان پذير مي باشد و مرجع صلاحيتدار براي رسيدگي به شكايت مزبور دادگاهي كه عضو ناظر و مدير تصفيه را معين كرده است مي باشد. چنانكه تصميمات مدير تصفيه در خصوص تشخيص مطالبات طلبكاران پس از انجام تشريفات قانوني از طرف هر طلبكار و تاجر ورشكسته قابل اعتراض است (مستفاد از مواد 430 و 431 و 464 ق.ت.).
از طرف ديگر برابر ماده 473 ق.ت. طلبكاراني كه در مواعد تصفيه حاضر نشده و مطابق ماده 462 ق.ت. عمل ننمايند. نسبت به عمليات و تشخيصات و تصميماتي كه در مورد تقسيم وجوه قبل از حضور آنان به عمل آمده حق هيچگونه اعتراضي ندارند. اما در تقسيم وجوهي كه ممكن است بعدا به عمل آيد جز غرما محسوب مي شوند بدون اينكه حق داشته باشند حصه اي را كه درتقسيمات سابق به انان تعلق مي گرفت از اموالي كه هنوز تقسيم نشده مطالبه كنند.
ج - مسئوليت مدني و جزائي مدير تصفيه وعضو ناظر
مدير تصفيه يا عضو ناظر ممكن است تصميمات خود را بر خلاف قانون اتخاذ نموده و به منابع خصوصي طلبكاران و يا ورشكسته لطمه وارد سازند. در چنين مواردي اشخاص متضرر مي توانند بطلان و تصميمات مورد بحث را از دادگاه صلاحيتدار تقاضا نمايند. گاهي اتفاق مي افتد كه مدير تصفيه يا عضو ناظر در اثر ارتكاب تقصير درامور تصفيه به طلبكاران و شخص ورشكسته و يا ساير اشخاص ذينفع خسارت وارد نمايند. بديهي است اشخاص متضرر به منظور اخذ خسارت وارده بايد با توجه به مواد 328 و 951 و 952 و 953 قانون مدني قانون مسئوليت مدني تقصير فاعل زيان و رابطه سببيت بين فعل زيان آور و ضرر وارده را در دادگاه ثابت نمايند.
اگرمدير تصفيه در حين تصدي به امور تصفيه ورشكستگي تاجر ورشكسته وجهي را حيف و ميل نمايد به اشد مجازات خيانت درامانت محكوم خواهد شد. مجازات خيانت در امانت برابر مواد 773 و 674 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات) بر حسب نحوه بزه ارتكابي تعيين گرديده است.


 
چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:, :: 12:34 AM :: نويسنده : بهناز صبوري راد

 

شرکت تضامنی شرکتی است که تحت اسم مخصوصی برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر با مسئولیت تضامنی تشکیل می‌شود و اگر دارایی شرکت برای تادیه تمام قروض شرکت کافی نباشد ٬ هر یک از شرکا مسئول پرداخت تمام قروض می‌باشند.
از نظر تاریخی این نوع شرکت سابقه طولانی دارد و به حقوق دوران روم باستان برمی‌گردد و بویژه در قرون وسطی به شکل فعلی آن در اروپا رواج یافته است.در حال حاضر شرکت تضامنی که تقریبا در نظام حقوقی همه کشورها وجود دارد ٬ بسیار مورد استفاده است.در حالی که خطر تاسیس آن برای شرکا ٬ به سبب مسئولیت نامحدودی که در قبال طلبکاران شرکت دارند بر کسی پوشیده نیست.در واقع علت این وضعیت فایده عملی این شرکت برای کسانی است که به یکدیگر اعتماد کامل دارند و سرمایه زیادی نیز برای تشکیل شرکت ندارند.مانند پدری که می‌خواهد با فرزند یا فرزندانش شریک شود ٬ برادران و خواهرانی که پس از فوت پدر می‌خواهند تجارت‌خانه او را اداره کنند ٬ یا دوستانی که به یکدیگر اعتماد کامل دارند.
شرکت تضامنی در فرانسه و کشورهایی که سیستم حقوقی این کشور را اقتباس کرده‌اند دارای شخصیت حقوقی است.در حالی که در کشورهای آنگلوساکسون شخصیت حقوقی ندارد.در حقوق ایران شرکت تضامنی دارای شخصیت حقوقی مستقل است و دارایی آن از دارایی شرکا جداست و ممکن است ورشکسته اعلام گردد.زیرا تاجر تلقی می‌شود.در صورت ورشکستگی شرکت ٬ طلبکاران نسبت به دارایی شرکت بر طلبکاران خود شرکا ارجحیت دارند.شخصیت حقوقی شرکت تا آنجا از شخصیت شرکا جداست که ورشکستگی شرکت با ورشکستگی شرکا و بلعکس پیوستگی نداشته باشد.نتیجه این استقلال شخصیت این است که تابعیت شرکت از تابعیت شرکا جداست.هرچند که کنترل شرکت بر این نوع شرکت از شرکت‌های دیگر بیشتر است.به همین دلیل حتی ممکن است بیشتر یا تمام شرکا یک شرکت تضامنی خارجی باشند و با این حال شرکت ایرانی تلقی شود.مثل موردی که چند خارجی مقیم ایران با داشتن حق کار و تجارت یک شرکت تضامنی تشکیل می‌دهند که مطابق مقررات قانون ثبت شرکت‌ها و قانون تجارت ایرانی است.
در شرايط حاضر و باتوجه به توسعه شرکت ها در جامعه ما و افزايش فعاليت های اقتصادی و تجاری درصد ورشکستگی شرکت ها گسترش چشمگيری داشته است و از اينرو آگاهی با قوانين و مقررات ورشکستگی امری اجتناب ناپذير می نمايد. لذا در مقاله حاضر نگارندگان به دنبال بيان کليات مربوط به اين امر در قوانين جاريه مملکت هستند و اميد وارند که راهگشای ساير حقوقدانان و نيز تجار و فعالان عرصه اقتصادی و تجاری باشد.


 

 
دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:, :: 11:44 AM :: نويسنده : بهناز صبوري راد

پاييز خزان دارد برگ ريزان هم  سرما وعرياني

هم اما سر خط هزاران خاطره است هزاران رنگ است واز هرچه مهم تر پاييز مهرگان دارد،

پس فرخنده است،ايراني است،اصالت دارد.

مهرگان اين يادگار دل انگيز نياكانمان بر شما فرهيخته ي آريايي خجسته باد

 
سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:, :: 1:33 PM :: نويسنده : بهناز صبوري راد

 

  فسخ كه به آن انحلال ارادی قرار داد نیز گفته می‌شود، در اصطلاح حقوقی عبارت است از پایان دادن حقوقی به قرار داد به وسیلۀ یكی از دو طرف قرارداد یا شخص ثالث.
  فسخ یا انحلال ارادی قرارداد از حیث جایگاه حقوقی یكی از مباحث اسباب سقوط تعهدات و قراردادها می‌باشد.
  بحث فسخ قرارداد، اختصاص به عقود لازم دارد، چرا كه در عقود جائز هر کدام از طرفین می‌تواند هر زمان كه اراده کند، عقد را بر هم زند. بحثی که در عقود لازم مطرح است آن است كه آیا مدعی فسخ عقد، حق فسخ دارد یا این­كه باید به عقد ملتزم بماند؟
 
ماهیت فسخ
  با توجه به تعریفی كه از فسخ ارائه شد، می‌توان گفت فسخ، انشای یك­طرفۀ انحلال قرارداد و تعهد می‌باشد، و مانند ابراء نوعی ایقاع است، یعنی این­كه یك طرف به طور مستقل می‌تواند حق فسخ خود را اعمال نماید، بدون این­كه نیازی به رضایت طرف دیگر باشد که به این عمل ایقاع گفته می‌شود.
 
مبنای فسخ
  مبنای فسخ قرارداد ممكن است، متفاوت باشد؛ یعنی این­كه فسخ قرارداد مبتنی بر حقی است كه یا به وسیلۀ توافق طرفین ایجاد شده است یا به وسیلۀ حكم مستقیم قانون به وجود آمده است و این حق برای یكی از طرفین یا هر دو یا شخص ثالث می‌باشد.
 الف) توافق طرفین: طرفین قرارداد می‌توانند ضمن عقد یا خارج از آن برای یك یا هر دو طرف معامله یا شخص ثالث، حق فسخ قرار دهند مثل این­كه شخصی ماشینی را به دیگری بفروشد و در آن شرط شود كه هر كدام از طرفین یا شخص ثالث هر وقت مایل باشند، بتوانند ظرف یك ماه آن معامله را فسخ كنند، به این حق اصطلاحاً خیار شرط گفته می‌شود. همان­طوری كه در مواد 399 و 400 قانون مدنی به آن اشاره شده است.
ب) حكم مستقیم قانون: قانون در مواردی برای جلوگیری از ضرری كه به طور ناخواسته از قرارداد، متوجه یكی از دو طرف معامله است، به طور مستقیم به او حق می‌دهد كه بتواند با فسخ قرارداد، از ضرر مذكور جلوگیری كند مثل این­كه كسی خانه‌ای را اجاره كند و پس از مدتی متوجه شود كه سكونت در آن میسر نیست، که در این­جا به استناد مواد 478 و 479 قانون مدنی حق دارد عقد اجاره را فسخ كند.
 
 
شرائط فسخ
 1) قصد؛ فسخ كننده باید انحلال قرارداد را اراده كند.
 2) رضا؛ فسخ كننده باید راضی به فسخ معامله باشد، و اگر با اكراه چنین كرد، این فسخ اثر حقوقی ندارد.
 3) اهلیت؛ كسی كه می‌خواهد عملی حقوقی را فسخ كند، باید اهلیت این كار را داشته باشد و از نظر عقل و سن مشكلی نداشته باشد.
 
آثار فسخ
  اثر فسخ نسبت به آینده است و فسخ موجب می‌شود كه عقد از زمان انشای فسخ منحل گردیده و آثار آن قطع شود و اثری نسبت به گذشته ندارد. بنابراین منافعی كه مورد معامله داشته، اصولاً تا زمان فسخ، باید مال كسی باشد كه به واسطۀ عقد مالك شده ولی چون نمائات و منافع متصله‌ را نمی‌توان از مورد معامله جدا كرد، می‌گوئیم كه منافع منفصلۀ آن تا زمان فسخ مال كسی است كه به واسطۀ عقد مالك شده و پس از فسخ، مورد معامله و منافع آن مال كسی است كه به واسطۀ فسخ مالك شده است.
فسخ، جزء حقوق آورده شده و حكم نیست، پس طرفین می‌توانند آن را اسقاط كنند.